از همین تریبون می‌خوام اعلام کنم که ...

  • شروع کننده موضوع هایدی
  • تاریخ شروع

4دخت

Guest
دم عیدی گند میزنه ب ماشین لباسشویی والاه حال ندارم همه چی دستم بشورم?
نمیدونم?من زیاد از ماشین لباسشوییها سر در نمیارم ولی از یه کیلویی به بعد میشه باهاشون پتو شست توی خوابگاه همیشه بچه ها پتوهاشون رو با ماشین میشستن انگار مشکلی هم پیش نمیومد
به مناسبت روز مرد به همسرتون بگید بشورن پتو هارو?
 

........

Guest
سلام بچها خیلی حالم بده

من کل شبانه روز بخاطر اخلاق مادرم تو اتاقمم ک کمتر روبرو بشیم کمتر حرمت شکنی بشه قبلا ک پیشش بودم و زیاد روبرو میشدیم چون عصبیه اینجوریه احساس صمیمت میکرد و سر چیزای الکی کلی جیغ میزد و فهش و ناسزا میداد و حتی کتک ولی وقتی تو اتاقم باشم همش و کمتر روبرو بشیم چون جدیم معذب میشه بخواد اذیت کنه و... من تنهایی رو تحمل میکنم دلگرفتگی حتی گرسنگی... بهش گفتم هر کاری داشتی چمیدونم غذا درست کردن تمیز کردن خونه و... صدام بزن میام کمکت اما از اتاقم بیرون نمیام کارو انجام دادم باز میرم تو اتاق فقط کاری داشتی صدام بزن....




حالا امروز مثل همیشه من تنها تو اتاقم بودم اومد گفت غذا درست کن من میرم میام...



منم پاشدم برنج و خورشت درست کردم چای دم کردم و....وقتی اومد منم اومدم تو اتاقم ک روبرو نشیم...



بعد شروع کرد جلوی بابا و داداشم از اتاق بیرون نمیاد این دیوونس من ب شوهرش میگم این اینجوری تو اتاقه تا بفهمه.....بابامم گفت اره بگو....



فک کنید من اگه دستم خیس باشه اب از دستم چکه کنه روی سرامیک و لکه بشه سرامیک شروع میکنه فهش وناسزا و کتک....یبار جوری زد دستم خون شد...




حتی ب همسایه ها و اشناها هم میگه همش تو اتاقه همش تو اتاقه دیوونس....




خسته شدم بچها کاش خدا جونمو میگرفت....زندگیمو سیاه کرده....واگذارش کردم بخدا....
 
استارتر
استارتر

هایدی

Guest
سلام بچها خیلی حالم بده

من کل شبانه روز بخاطر اخلاق مادرم تو اتاقمم ک کمتر روبرو بشیم کمتر حرمت شکنی بشه قبلا ک پیشش بودم و زیاد روبرو میشدیم چون عصبیه اینجوریه احساس صمیمت میکرد و سر چیزای الکی کلی جیغ میزد و فهش و ناسزا میداد و حتی کتک ولی وقتی تو اتاقم باشم همش و کمتر روبرو بشیم چون جدیم معذب میشه بخواد اذیت کنه و... من تنهایی رو تحمل میکنم دلگرفتگی حتی گرسنگی... بهش گفتم هر کاری داشتی چمیدونم غذا درست کردن تمیز کردن خونه و... صدام بزن میام کمکت اما از اتاقم بیرون نمیام کارو انجام دادم باز میرم تو اتاق فقط کاری داشتی صدام بزن....




حالا امروز مثل همیشه من تنها تو اتاقم بودم اومد گفت غذا درست کن من میرم میام...



منم پاشدم برنج و خورشت درست کردم چای دم کردم و....وقتی اومد منم اومدم تو اتاقم ک روبرو نشیم...



بعد شروع کرد جلوی بابا و داداشم از اتاق بیرون نمیاد این دیوونس من ب شوهرش میگم این اینجوری تو اتاقه تا بفهمه.....بابامم گفت اره بگو....



فک کنید من اگه دستم خیس باشه اب از دستم چکه کنه روی سرامیک و لکه بشه سرامیک شروع میکنه فهش وناسزا و کتک....یبار جوری زد دستم خون شد...




حتی ب همسایه ها و اشناها هم میگه همش تو اتاقه همش تو اتاقه دیوونس....




خسته شدم بچها کاش خدا جونمو میگرفت....زندگیمو سیاه کرده....واگذارش کردم بخدا....
نمیتونی بری خونه پدرشوهرت بمونی؟?
 

4دخت

Guest
سلام بچها خیلی حالم بده

من کل شبانه روز بخاطر اخلاق مادرم تو اتاقمم ک کمتر روبرو بشیم کمتر حرمت شکنی بشه قبلا ک پیشش بودم و زیاد روبرو میشدیم چون عصبیه اینجوریه احساس صمیمت میکرد و سر چیزای الکی کلی جیغ میزد و فهش و ناسزا میداد و حتی کتک ولی وقتی تو اتاقم باشم همش و کمتر روبرو بشیم چون جدیم معذب میشه بخواد اذیت کنه و... من تنهایی رو تحمل میکنم دلگرفتگی حتی گرسنگی... بهش گفتم هر کاری داشتی چمیدونم غذا درست کردن تمیز کردن خونه و... صدام بزن میام کمکت اما از اتاقم بیرون نمیام کارو انجام دادم باز میرم تو اتاق فقط کاری داشتی صدام بزن....




حالا امروز مثل همیشه من تنها تو اتاقم بودم اومد گفت غذا درست کن من میرم میام...



منم پاشدم برنج و خورشت درست کردم چای دم کردم و....وقتی اومد منم اومدم تو اتاقم ک روبرو نشیم...



بعد شروع کرد جلوی بابا و داداشم از اتاق بیرون نمیاد این دیوونس من ب شوهرش میگم این اینجوری تو اتاقه تا بفهمه.....بابامم گفت اره بگو....



فک کنید من اگه دستم خیس باشه اب از دستم چکه کنه روی سرامیک و لکه بشه سرامیک شروع میکنه فهش وناسزا و کتک....یبار جوری زد دستم خون شد...




حتی ب همسایه ها و اشناها هم میگه همش تو اتاقه همش تو اتاقه دیوونس....




خسته شدم بچها کاش خدا جونمو میگرفت....زندگیمو سیاه کرده....واگذارش کردم بخدا....
ای کاش میتونستی با مشاور صحبت کنی
 

بسته شد

Guest
سلام بچها خیلی حالم بده

من کل شبانه روز بخاطر اخلاق مادرم تو اتاقمم ک کمتر روبرو بشیم کمتر حرمت شکنی بشه قبلا ک پیشش بودم و زیاد روبرو میشدیم چون عصبیه اینجوریه احساس صمیمت میکرد و سر چیزای الکی کلی جیغ میزد و فهش و ناسزا میداد و حتی کتک ولی وقتی تو اتاقم باشم همش و کمتر روبرو بشیم چون جدیم معذب میشه بخواد اذیت کنه و... من تنهایی رو تحمل میکنم دلگرفتگی حتی گرسنگی... بهش گفتم هر کاری داشتی چمیدونم غذا درست کردن تمیز کردن خونه و... صدام بزن میام کمکت اما از اتاقم بیرون نمیام کارو انجام دادم باز میرم تو اتاق فقط کاری داشتی صدام بزن....




حالا امروز مثل همیشه من تنها تو اتاقم بودم اومد گفت غذا درست کن من میرم میام...



منم پاشدم برنج و خورشت درست کردم چای دم کردم و....وقتی اومد منم اومدم تو اتاقم ک روبرو نشیم...



بعد شروع کرد جلوی بابا و داداشم از اتاق بیرون نمیاد این دیوونس من ب شوهرش میگم این اینجوری تو اتاقه تا بفهمه.....بابامم گفت اره بگو....



فک کنید من اگه دستم خیس باشه اب از دستم چکه کنه روی سرامیک و لکه بشه سرامیک شروع میکنه فهش وناسزا و کتک....یبار جوری زد دستم خون شد...




حتی ب همسایه ها و اشناها هم میگه همش تو اتاقه همش تو اتاقه دیوونس....




خسته شدم بچها کاش خدا جونمو میگرفت....زندگیمو سیاه کرده....واگذارش کردم بخدا....
?چی بگم والا
کاش برین مشاوره
 

بالا