کیا رانندگی بلدن؟

[Choi mary]

قبل عید چند بار رفتم بچه کچلمون کرد

بچه بیرونی یا درونی ؟
بچه بیرونی رو میدادی باباش نگهداره
توی حاملگی اذیت نشدی ؟

 

[Choi mary]

نه من ندارم ماشین
مال بابام دوتا هس بیشتر مواقع دست منه
اونم نباشه ماشین خودمون یعنی شوهرم

دستشون درد نکنه

 

[Choi mary]

اره اكثرا انجام شده

اره فقط میخواستم تنها نباشم

 

[پرنسا]

من با ماشین بابام و دایی بزرگم روندم قبل گواهینامه گرفتن بعد برای گواهینامه اقدام کردیم

خیلی هم عالی

 

[Choi mary]

خیلی هم عالی

ماشین رو قبل ۱۸ سالگی میدین دستش؟
یکم بلد هست برونه؟

 

[پرنسا]

ممنون
علاقه داره فکر کنم تا ۱۸ سالگی صبر نمی کنه بزودی ماشین رو از دستتون میگیره برونه

اره باید ببریمش بیرون یه جای اروم وساکت بشینه دیگه وقتش
یکم راه بی افته مادیگه ماشین نمیبینیم

 

[Choi mary]

اره باید ببریمش بیرون یه جای اروم وساکت بشینه دیگه وقتش
یکم راه بی افته مادیگه ماشین نمیبینیم

اره توی سن پایین یاد بگیره راحت راه می افته

 

[شاپرک خواب رفته]

بچه بیرونی یا درونی ؟
بچه بیرونی رو میدادی باباش نگهداره
توی حاملگی اذیت نشدی ؟

بیرونی... تنها نمیخواستم برم
نه ماه های اول بودم

 

[Choi mary]

بیرونی... تنها نمیخواستم برم
نه ماه های اول بودم

نه تنها نرو ولی باز بده بغل باباش نگه داره اذیت نکنه حواست پرت میشه
تا سه ماه اول میشه روند

 

[شاپرک خواب رفته]

نه تنها نرو ولی باز بده بغل باباش نگه داره اذیت نکنه حواست پرت میشه
تا سه ماه اول میشه روند

مدام میخواست بپره بغل من چند بار رفتیم اذیت کرد گفتم دیگه برگردیم خونه

 

[Choi mary]

مدام میخواست بپره بغل من چند بار رفتیم اذیت کرد گفتم دیگه برگردیم خونه

بچه هست دیگه دختر برادرشوهرم هم اوایل مادرش رو اذیت می کرد الان بزرگ شده دیگه خوب میشینه

 

[پرنسا]

اره توی سن پایین یاد بگیره راحت راه می افته

دقیقاااااا
من خودم جاهایی روندم که الان یادم می افته خودم میترسم
یبار رفتیم مسافرت ماشین سنگین برادر شوهرمو تا بیمارستان روندم یه مسافت ۴۵دقیقه ی بود
پسرم نوزاد بود گذاشتمش کنار دستم رفتم
عجب دلی داشتم گواهینامه هم نداشتم

 

[Choi mary]

دقیقاااااا
من خودم جاهایی روندم که الان یادم می افته خودم میترسم
یبار رفتیم مسافرت ماشین سنگین برادر شوهرمو تا بیمارستان روندم یه مسافت ۴۵دقیقه ی بود
پسرم نوزاد بود گذاشتمش کنار دستم رفتم
عجب دلی داشتم گواهینامه هم نداشتم

اره بچه ها از بزرگتر ها نترس تر هستن
چندسالتون بود اون موقع؟

 

[والریا]

من هنوز وقت نکردم بگیرم بخاطر حجم درسا نمیشه
اولین بار تو بیابون اهنگ مهستی هم پلی شده بود میخونه بی شرابه
داشتم میروندم یهو رسیدیم به سر بالایی پدرم گفت کلاچو بگیر دنده رو عوض کن منم یه لحظه جای کلاچ و با گاز اشتباه گرفتم پامو تا اخر گذاشتم رو گاز شانس اوردیم ماشین چپه رو نشد مث چی از سربالایی ماشین بالا رفت و اومد رو زمین
وقتی ماشین اومد پایین پدرم گفت خداروشکر هنوز زنده ایم

 

[پرنسا]

اره بچه ها از بزرگتر ها نترس تر هستن
چندسالتون بود اون موقع؟

فک‌کنم ۱۳/۵
یا۱۴بودم
بابانترس چیه اگه یکو زیر میکردم چی جدآبادی بدبخت میشدیم
اون موقع هیجان بم غلبه کرد میدونی چی میگم
حس روندن تو شلوغی یاشایدم اون تنهایی و استرسی که برامون پیش اومده بود وادرارم کرد بشینم ،برادرشوهرمم دائم شیرم میکرد آره تو‌میتونی بیاااا ،محمد زنگ زد گف دس ب ماشین بزنی نزدیااااا ،بمون همونجا در ماشینم قفل کن ما اخرشب میایم دنبالت
ولی اگه برگردیم عقب شااااید دیگه اینکارو نکنم
ترسو شدم

 

[پرنسا]

من هنوز وقت نکردم بگیرم بخاطر حجم درسا نمیشه
اولین بار تو بیابون اهنگ مهستی هم پلی شده بود میخونه بی شرابه
داشتم میروندم یهو رسیدیم به سر بالایی پدرم گفت کلاچو بگیر دنده رو عوض کن منم یه لحظه جای کلاچ و با گاز اشتباه گرفتم پامو تا اخر گذاشتم رو گاز شانس اوردیم ماشین چپه رو نشد مث چی از سربالایی ماشین بالا رفت و اومد رو زمین
وقتی ماشین اومد پایین پدرم گفت خداروشکر هنوز زنده ایم

فک کنم همه این اشتباه کلاچ وگازو داشتن

 

[Choi mary]

من هنوز وقت نکردم بگیرم بخاطر حجم درسا نمیشه
اولین بار تو بیابون اهنگ مهستی هم پلی شده بود میخونه بی شرابه
داشتم میروندم یهو رسیدیم به سر بالایی پدرم گفت کلاچو بگیر دنده رو عوض کن منم یه لحظه جای کلاچ و با گاز اشتباه گرفتم پامو تا اخر گذاشتم رو گاز شانس اوردیم ماشین چپه رو نشد مث چی از سربالایی ماشین بالا رفت و اومد رو زمین
وقتی ماشین اومد پایین پدرم گفت خداروشکر هنوز زنده ایم

ان‌شاءالله میگیری


خدا بخیر گزونده
چه خاطره ای همه ما بارهای اول سوتی دادیم الان برامون خاطره شده

 

[Choi mary]

فک‌کنم ۱۳/۵
یا۱۴بودم
بابانترس چیه اگه یکو زیر میکردم چی جدآبادی بدبخت میشدیم
اون موقع هیجان بم غلبه کرد میدونی چی میگم
حس روندن تو شلوغی یاشایدم اون تنهایی و استرسی که برامون پیش اومده بود وادرارم کرد بشینم ،برادرشوهرمم دائم شیرم میکرد آره تو‌میتونی بیاااا ،محمد زنگ زد گف دس ب ماشین بزنی نزدیااااا ،بمون همونجا در ماشینم قفل کن ما اخرشب میایم دنبالت
ولی اگه برگردیم عقب شااااید دیگه اینکارو نکنم
ترسو شدم

اره کارهایی که ادما توی بچگی می کنن بزرگترها براشون قفله

 

[پرنسا]

اره کارهایی که ادما توی بچگی می کنن بزرگترها براشون قفله

دقیقااااا

 

[Choi mary]

دقیقااااا

پس حتما بزارین برسام هم از الان یاد بگیره