محیای قشنگم...

  • شروع کننده موضوع بهار30
  • تاریخ شروع
وضعیت
این موضوع قفل شده است

بهار30

Guest
زوود بیا من مهمون دارم اخرشب میام دوس دارم تو هم باشی حرف بزنیم
@محیا خانوم من دیشب حالم یه طوری بود هم خوشحال بودم از برگشتنت هم ناراحت بودم ازفوت پدرت...???
الان که نیستی دیگه اون یه ذره خوشحالیمم پرید خواهش میکنم بیا.نمیشه ولی سعی میکنیم حالتو بهتر کنیم
عزیزدلم چه بخوای چه نخوای الان دیگه پدرت نیس خدابیامرزدش هممون به قول شادی مشکلات وغصه های خودمونو داریم باور کن هرکدوممون به نوعی یه غمی رو شونمون سنگینی میکنه حالاتو پدرت من خواهرم???بازم میگم داغ عزیزهیچوقت کهنه و فراموش نمیشه عزیزم ولی اوناهمیشه تو قلبمون زنده ن.ته زندگی هم همینه جدایی...دیروزود داره ولی سوخت و سوز نداره.محیاجونم هیچکس تاابد موندنی نیست یکی زودتر میره یکی دیرتر ولی بلاخره هممون تموم میشیم.باورکن که باغصه خوردن چیزی عوص نمیشه ..منو شادی و نگار منتطرتیم رفیق????????
 

وضعیت
این موضوع قفل شده است
بالا