دارم از ناراحتی میترکم
با برادرم بحثم شد
همه طرف اونو گرفتند
اونم هر چی دهنش اومد گف
منم کنترلم رو از دست دادم زدمش
پسره ی عوضییی
خاک تو سر کسی ک با این آشغال ازدواج کنه
سر سفره بشقاب ها رو شکست داشت میومد منو بزنه ک فرار کردم
آدمای نفهم تر از خانواده ی من وجود ندارن
دارم از ناراحتی میترکم
با برادرم بحثم شد
همه طرف اونو گرفتند
اونم هر چی دهنش اومد گف
منم کنترلم رو از دست دادم زدمش
پسره ی عوضییی
خاک تو سر کسی ک با این آشغال ازدواج کنه
سر سفره بشقاب ها رو شکست داشت میومد منو بزنه ک فرار کردم
آدمای نفهم تر از خانواده ی من وجود ندارن