مااماان_ساامیاار
Guest
منو و همسرم دوست بودیم
یه روز زنگ زد ، دلم برات تنگ شده
گفتم خب بیا بریم بیرون
گفت ماشین ندارم
گفتم پیاده بیا
گفت با وانت آقام بیام
گفتم بیا
یه روز زنگ زد ، دلم برات تنگ شده
گفتم خب بیا بریم بیرون
گفت ماشین ندارم
گفتم پیاده بیا
گفت با وانت آقام بیام
گفتم بیا