?گاهی وقتا...?

  • شروع کننده موضوع نیکی0
  • تاریخ شروع
وضعیت
این موضوع قفل شده است

نیکی0

Guest
??
گاهی وقتا آدم میکنه خو هوس که بره
دلم تنگ شده بر عکس دلت
تو چه میدونی چی گذشته چند وفته بش
مگه نمیدونی نمیتونه از دستت بده
از دستت بده
از دستت بده
سرم نزنی به خونه یه وخ خالى کنى هر چى تو دلت هست
منم هنوز همون دیوونه ی م*ست که خالی میکنه شیشه هارو تو دل شب
دیدم فقط من و تو همه باهامون بدن
چون اون راه اومده بات انقد راهامون عوض شد
دوباره میزنم توو بارون قدم چون کسی اشکام و نبینه همه روزامون تلف شد
نیست رو زانوت سرم چون گرفتی تو ازم غرورو
شده صبحمم غروب میگم به خودمم دروغ
با اینکه دورمم شلوغه
ولی کسی یه ربع جاشو پر نکرد
شکوندم قولامو غر نزد
من قرصارو خوردم این اوضاع رو کنم رد
یه روزی کردی دنیامو تو عوض
یه روزم کردش دنیا تورو عوض
گاهی وقتا آدم میکنه خو هوس که بره
دلم تنگ شده بر عکس دلت
تو چه میدونی چی گذشته چند وفته بش
مگه نمیدونی نمیتونه از دستت بده
از دستت بده
از دستت بده
دنبال توجهى دچار توهمى خب آره فقط تویی
همونی که رگ شو توو خواب شبم برید
یه فاز توهمی که هر ثانیه ش میکنه موهای تنم و سیخ
این دفه جدیه سوپرایز تولد نیست
چرا بریزم توو خودم خب آره منم بریدم
بسته شده جدیدن راه تنفسیم
چون نباشى کنارم جایى واسه تنفس نیست
نه اصلا یه درصد فکر نکن که بد شم
دیگه قلبم ازت کند نمیشه که هروقتم هوس کردی
برگردیم از اول
برعکست من اصلا میخوام از دستت ندم
از دستت ندم از دستت ندم نه
میخوام ا دستت ندم
گاهی وقتا آدم میکنه خو هوس که بره
دلم تنگ شده بر عکس دلت
تو چه میدونی چی گذشته چند وفته بش
مگه نمیدونی نمیتونه از دستت بده
از دستت بده

از دستت بده
 
آخرین ویرایش:

وضعیت
این موضوع قفل شده است
بالا