استارتر
استارتر

پاندا تپلی

Guest
صفحه های 44 ، 45


اگر کسی که به خوبی از قوانین معنوی آگاه است ، به آنها عمل نکند ، در عوض عذاب بیشتری خواهد دید.

آغاز خردمندی از قانون ترس از خداوند شروع می شود ، چنانچه بجای واژه (( خداوند)) از ((قانون)) استفاده کنیم بسیاری از دستورات مربوط به کائنات برای مان روشن می شود.

خداوند ((قانون)) می گوید:
((انتقام از آن من است ، و من سزای هر کسی را خواهم داد.)) این قانون کائنات است که انتقام میگیرد ، نه خداوند، خداوند انسان را کامل آفریده و روح خود را در آن دمیده و به او قدرت و سروری همه مخلوقات را داده است.

این همان قانونی است ، که در ذهن الهی ما هم حک شده است و منتظر است تا ما آن را دریابیم. انسان همان موجودی خواهد بود که خود را به آن شکل می‌بیند و تنها دارای شأن و مقامی خواهد بود که برای خودش قائل است.

از قدیم گفته اند که : (( هیچ پدیده‌ای رخ نخواهد داد مگر آنکه کسی ناظر بر آن باشد.))

ابتدا انسان شکست یا موفقیت خود را می‌بیند و غم و یا شادی خود را تصویر سازی می کند و سپس آنها را در زندگی واقعی خود می چشد. همین مورد را می توان برای مادری که از بیماری کودک خود می ترسید و یا زنی که همسرش را در بلندای قله موفقیت می‌دید نیز به کار برد.

مسیح می گوید:
(( شما حقیقت را در خواهید یافت و همان حقیقت به شما آزادگی عطا می‌کند.))

پس می‌توان دید که رهایی از هر شرایط ناخوشایند از طریق دانش میسر است ، و البته از طریق شناخت قوانین معنوی.

قدرت از تبعیت نشأت می گیرد ، به این معنی که وقتی انسان از قانون کائنات پیروی کند قانون کائنات نیز از او اطاعت می نماید. قانون الکتریسته تنها زمانی به خدمت انسان در آمد که انسان از قوانین مربوط به آن پیروی نمود چنانچه از سر نادانی به آن دست بزنیم ،الکتریسیته آدمی را میکشد .قوانین مربوط به ذهن ما نیز چنین اند .

برای مثال خانمی که که شخصیت قدرتمندی داشت ، دلش می‌خواست خانه‌ای که متعلق به یکی از آشنایانش بود را به دست آورد و برای همین هم اغلب در ذهن خود تصویر سازی می‌کرد که دارد در آن خانه زندگی می کند. همان موقع بود که صاحب آن خانه از دنیا رفت و توانست آن را تصاحب کند. سالها بعد که با قوانین معنوی آشنا شد از من پرسید : یعنی من باعث شدم که او بیچاره بمیرد؟ به او گفتم: بله تو چنان مقتدرانه اون خونه رو میخواستی که هر مانعی باید سر راهت برداشته می‌شد
اما تو هم دین خودت را به کارما پرداخت کردی ، تو هم شوهرت که خیلی دوستش داشتی را از دست دادی. و این خونه هم این همه ساله که خونه تنهایی تو شده و داری با لباس سیاه توش قدم میزنی.

گرچه اگر مالک قبلی خانه و شوهر این خانم نیز
با دیدی مثبت حقیقت را دریافته بودند ، هرگز تحت تاثیر افکار او قرار نمی گرفتند. اما هر دو تحن تاثیر قانون کار ما بودند .آن خانم با وجود این که از ته دل می‌خواست آن خانه را تصاحب کند اما باید می گفت: (( که ای قادر مطلق ، خانه ای را به من ارزانی دار که تو برایم می خواهی ، خانه ای که به همین اندازه دلنشین باشد ، خانه ای که تو حق من می دانی.))


بدین ترتیب او راضی به رضای خداوند می‌شد و برای همه آنها خیر و برکت به همراه می‌آورد. آنچه که خداوند برای ما می خواهد ، تنها مصلحتی است که برای ما وجود دارد.

 
استارتر
استارتر

پاندا تپلی

Guest

صفحه های 46 ، 47


میل به چیزی داشتن ، دارای نیروی عظیم و قدرتمندی است ؛ که چنانچه از راههای درست آن را هدایت نکنیم ، دچار آشفتگی و بدبختی خواهیم شد. برای رسیدن به آرزوهایمان ، اولین گام ، این است که درخواست درستی داشته باشیم.

آدمی باید همواره
چیزی را درخواست کند که حق الهی او است. چنان که آن خانم باید این چنین درخواست می کرد که: (( چنانچه حق من این خانه است، خداوند هرگز نمی گذارد آن را از دست بدهم ؛اما چنانچه حق من نیست خدایا خانه‌ای به من بده که تا همین حد برایم دلنشین باشد))، در این صورت اگر خداوند همان خانه را برای او در نظر می گرفت می توانست چنین به دل صاحب خانه بیندازد که خودش با میل خود از خانه رفته و آن را واگذار نماید. و یا شاید هم خداوند خانه دیگری را برای او در نظر می‌گرفت. هرگاه تنها با خودخواهی و به میل خود آرزوی را درخواست کنیم ، نه به اراده و خواست خداوند ممکن است آن آرزو به حقیقت بپیوندد اما همیشه زهر خود را خواهد ریخت و آخر و عاقبتی خوبی در پی نخواهد داشت.

این پند تمام بزرگان است که ،
آدمی باید در هر درخواستی همواره اراده خداوند را در نظر بگیرد ؛ و عجیب است که هر گاه آدمی از خودخواهی و میل شخصی خودش دست برمی دارد ، آرزویش به طور شگفت انگیزی برآورده می شود ؛ زیرا با این کار خرد بیکران قادر مطلق به جریان می‌افتد و او را به خواسته‌اش می‌رساند .

فقط ایستاده و نظاره گر باشید که چگونه خداوند (( قانون کائنات)) کارها را برای شما می سازد.

برای مثال خانمی با دل نگرانی پیش من آمد. دختر او تصمیم داشت به سفری بسیار پر مخاطره برود و همین موضوع مادرش را پریشان کرده بود.

آن زن گفت که کلی با بحث و جدل کرده است تا خطر چنین سفری را برای دخترش بگوید تا شاید او منصرف شود ؛ اما با این کار دخترش حتی مصمم تر هم شده بود. به او گفتم: (( آخه داری بر اساس نظر شخصی خودت بهش زور میگی. در واقع اصلا همچین حقی نداری. بدتر ترس تو داره باعث میشه تا فقط به سفر رفتن دخترت فکر کنی.
خب از هر چی هم که بترسی ؛ همیشه همون سرت میاد!)) و سپس اضافه کردم : ((از فکر سفر دخترت بیا بیرون و بزار هرچی که باید اتفاق بیفته ، بیفته! دخترت رو به خدا بسپار و فقط این جمله را تکرار کن : ((چنانچه خداوند این سفر را برای او می‌خواهد من نیز به آن راضی‌ام و دیگر به دخترم اصرار نمیکنم ؛ اما اگر خداوند به آن راضی نیست از همین الان خداوند را سپاس می‌گویم که این سفر را ناممکن خواهد کرد.))

تنها در طی یکی دو روز دخترش بهش گفت: (( مامان من دیگه نمی خوام به مسافرت برم. )) آب بر روی آتش ریخته شده بود ؛ و دوباره همه چیز به حالت آرامش بازگشت.

به راستی برای آدمی بسیار سخت است که یاد بگیرد تا تنها بایستد و نظاره گر باشد. در فصل مربوط به قانون عدم مقاومت به طور جامع این مورد را توضیح دادم .

می خواهم مثال دیگری از قانون : ((هرچه کنی کشت ، همان بدروی)) را برایتان بیاورم که این بار حس کنجکاوی شما را بر خواهد انگیخت .

خانمی پیش من آمد و مدعی شد که یک اسکناس بیست دلاری جعلی را در بانک به او دادند . او بسیار ناراحت بود و گفت: (( امکان ندارد اون کارمندای بانک به اشتباه خودشون اعتراف کنند.))

به او گفتم: (( بیا این وضعیت را یک بار دیگه بررسی کنیم تا بفهمیم چه جوری همچین شرایطی را جذب خودت کردی)) برای چند لحظه به فکر فرو رفت و ناگهان داد زد ، فهمیدم چی شده ؛(( من فقط واسه شوخی چند اسکناس جعلی برای یکی از دوستانم فرستادم)) و حالا هم قانون کارما همین بلا را سر خود او آورده بود ، زیرا این قانون شوخی را درک نمی کند .

 
استارتر
استارتر

پاندا تپلی

Guest
صفحه های 48 ، 49 ، 50


گفتم: (( پس باید قانون بخشندگی را به کار بگیریم ؛ تا این شرایط رو از بین ببریم.))


دین مسیحیت نیز بر اساس همین قانون برپا شده است تا ما را از پیامدهای قانون کارما بر حذر دارد. در هر انسانی فرشته ای هست که ، همواره نجات بخش است و می‌تواند هر شرایط بغرنجی را دوباره به صورت هماهنگ با نجات انسان درآورد.

سپس گفتم : ((ای قادر مطلق ، اکنون ما قانون بخشندگی را فرا می خوانیم ؛ و تو را سپاس می‌گویم که این زن تحت لطف و بخشندگی تو قرار دارد ؛ نه تنها تحت تاثیر یک قانون. اگر این ۲۰ دلاری به راستی حق الهی اوست ، هرگز آن را از دست نخواهد داد و این مبلغ به او باز خواهد گشت.))

گفتم: (( حالا برگرد به بانک و بدون هیچ ترسی بهشون بگو که این ۲۰ دلاری را به اشتباه به تو داده اند.))

همین کار را کرد ، در کمال شگفتی دید که مسئولین بانک با احترام هرچه تمام تر از او عذرخواهی کرده و یک اسکناس دیگر به او تحویل دادند.


آگاهی از قانون بخشندگی می‌تواند قدرتی را در اختیار آدمی قرار دهد تا اشتباهات خود را جبران نماید .انسان نمی تواند به زور ظاهرسازی ، آن کسی بشود که در واقع نیست ؛ اگر آدمی می‌خواهد ثروتمند شود ؛ ابتدا باید ضمیر خودآگاه خود را بسوی ثروت سوق دهد.

برای مثال زنی پیش من آمد و از من خواست برای او دعا کنم تا ثروتمند شود. او چندان به ظاهر خانه اش اهمیت نمی‌داد ، و خانه‌ای به هم ریخته و شلخته داشت. به او گفتم : ((اگه میخوای ثروتمند بشی اول باید به سر و وضع خونت برسی. همه آدم‌های پولدار سر و وضع منظم و شسته رفته ای دارند. این اولین گام واسه هماهنگ کردن قانون کائناته )) و سپس اضافه کردم: (( تا وقتی توی جاسوزنی ات ، کبریت سوخته میندازی ؛ از ثروتمند شدن خبری نیست!.))

او به خوبی منظور من را از این شوخی فهمید و بلافاصله با دقت زیادی شروع به نظم بخشیدن به سر و وضع خانه اش کرد. لوازم خانه را مرتب نموده و کشاب های کمدش را به طور منظم سرجایشان قرارداد. فرش ها را نیز تمیز و مرتب کرد و خیلی زود موفقیت های مالی را جذب زندگی‌اش نمود. یکی از بستگانش یک هدیه با ارزش به او داد. او نیز دائماً حواسش به نشانه ها و هدایت های کائنات بود. او داشت انتظار رونق و فراوانی را میکشید ، در حالی که مطمئن بود که خداوند سهم او را کنار گذاشته است.

بسیاری از مردم نمی‌دانند که در حقیقت هدیه دادن ، نیز نوعی سرمایه‌گذاری است؛
و اگر از روی خساست بطور دائمی مال اندوزی کنند ، خود را به طرف فقر هل خواهند داد.

افرادی هستند که همیشه ، در خانه‌هایشان باز است و بذل و بخشش می کنند. اما همچنان غنی اند و مالی بیشتری را جذب می‌کنند. و کسانی هم هستند که دائم مال اندوزی می کنند و دست آخر باز هم در فقر به سر می‌برند.

برای مثال مردی را می شناختم که مایل بود ؛ تا یک پالتو پوست بخرد و به همراه همسرش فروشگاه های زیادی رفت. اما هیچ یک به دلش ننشست. او می گفت که همه آنها از نظر او جنس‌های افتضاحی هستند . سرانجام یکی از فروشندگان ، پالتویی را به او نشان داد و ادعا کرد که هزار دلار قیمت آن است.اما از آنجا که آخر فصل فروش پالتو است؛ اما مدیر فروشگاه از آنها خواسته بود تا تنها 500 دلار آن را به فروش بگذارتد.

تمام پول او حدود ۷۰۰ دلار بود و منطق حکم می کرد که : ((دیگه هر چی داری که نباید بره بالای این یک دونه پالتو!)) اما او آدمی بود که به حس ششم خود خیلی تکیه می‌کرد و کمتر به سراغ دلایل منطقی می رفت ؛ به همسرش گفت: (( اگر اینو بخرم بعدشم کلی پول در میارم)) و همسرش نیز با کمی بی میلی پذیرفت.

تنها در طی یک ماه ،او یک دستمزد ۱۰ هزار دلاری گرفت . آن پالتو اثر خود را گذاشته بود.
و آنچنان حس ثروتمندی در او ایجاد کرد بود که خیلی سریع به موفقیت مالی دست یافت. اگر آن پالتو را نخرید بود ؛ بی شک چنین دستمزدی را هم دریافت نمی‌کرد. پس در واقع آن ، پایه یک سرمایه‌گذاری بود که سود هنگفتی برایش به بار آورد.

اگر آدمی راهنمایی های کائنات را برای مصرف کردن یا بخشندگی کنار بگذارد ؛ همان پول را در راه ناخوشایندی خرج خواهد کرد و یا از دست خواهد داد.

خانمی برایم تعریف کرد که: (( در روز جشن شکرگزاری به خانواده اش گفته بود که چندان پولی برای یک شام مفصل ندارد ؛ البته پول داشت اما می‌خواست کمی پس‌انداز نماید.

چند روز بعد، دزدی خانه آنها را مورد لطف قرار داده و دقیقاً همان مقدار پول پس انداز شده را از کشوی میز کارش کش رفته بود.


این قانون همیشه از کسانی پشتیبانی می کند که بی باکانه اما خردمندانه خرج می‌کنند.


برای مثال یکی از شاگردانم به همراه خواهرزاده کوچکش برای خرید رفته بودند. یک اسباب‌بازی چشمآن بچه را گرفت و دست بردار نبود. شاگرد من هم به او گفته بود که پول خرید آن اسباب بازی را ندارد . که ناگهان متوجه شده بود که با چنین حرفی در واقع دارد فقر و تنگدستی را در زندگی فرا می‌خواند. او به یاد نداشت که خداوند پشتیبان اوست. بنابراین بلافاصله آن اسباب‌بازی را برای آن بچه خرید و وقتی داشت به خانه برمی‌گشت دقیقا همان مقدار پول را در خیابان یافت .
 
استارتر
استارتر

پاندا تپلی

Guest
صفحه های 51 ، 52


اگر آدمی تنها به خداوند تکیه کند ، او سرچشمه نعمات بیشمار و بیکران است. تنها شرط آن این است که آدمی پیش از دریافت نعمت ، شکرگزار خداوند باشد.

((شکر نعمت نعمتت افزون کند.)) هر چقدر که به لطف خداوند باور داشته باشیم همان قدر دریافت خواهید نمود.(( باور ، همان چیزی است که امید دارید تا به شما ارزانی شود و دلیلی برای چیز هایی است که هنوز ندیده اید.)) وقتی باور داشته باشید ؛ تنها بر هدفتان متمرکز می شوید و دیگر به موانع فکر نخواهید نمود ؛ و اگر هرگز از لطف او ناامید نشویم به موقع در فصل درو ،حاصل کار کائنات را خواهیم دید.

مسیح برای انسان‌ها این بشارت را آورد
که قانونی بالاتر از قانون کار ما نیز وجود دارد و آن همان رحمت الهی یا بخشندگی است ؛ این قانون انسان را در پناه لطف و رحمت پروردگار قرار می دهد و او را از قانون(( علت و معلول ))رهایی می بخشد. قانونی که تنها به عاقبت کار می‌اندیشد.

در سایه لطف پروردگار است که می‌گویند
از آنجا درو خواهی کرد که حتی چیزی نکاشته ای. هدیه خداوند به سادگی به انسان ارزانی داده می شود بدون آنکه حتی بتوان فکرش را کرد که ازکجا رسیده است . ((او بخشنده ی مطلق است.)) هر کسی که بتواند بر اندیشه مادی چیره شود ، بی وقفه زیر باران رحمت الهی قرار خواهد داشت.

در اندیشه‌های مادی می توان تعصبات و محنت ها را دید اما خداوند می‌گوید:
(( خاطرتان تخت که من قدرتی ورای این دنیای مادی هستم))

اندیشه مادی به معنی گناه ، بیماری و مرگ و نابودی است. اما یک ذهن معنوی می‌داند که این ها تنها زاییده ذهن دنیوی انسان است. و خداوند می‌گوید
که با یاد خدا ، بیماری و ماتم از میان خواهد رفت و مرگ پایان زندگی نیست. و بدین ترتیب آخرین دشمن انسان که ذهن منفی اوست ، مغلوب خواهد شد.

امروزه حتی دانش بشری نیز این را تایید می‌کند که اگر بتوانیم در ضمیر ناخودآگاه خودمان ، تصاویر جوانی ابدی و زندگی جاودان را حک کنیم ، دیگر مرگ معنی نخواهد داشت.

ضمیر ناخودآگاه ما آن چنان قدرت خام و بی شکل را در اختیار دارد که بدون هیچ گونه چون و چرایی تنها به دستورات ما عمل می کند.

با توجه به
جهتی که ما به ذهن ابر هوشیار خود می دهیم( که خداوند در نهاد انسان قرار داده است) جسم ما نیز دوباره شکل می گیرد .

در واقع انسان دیگر جسم خود را به دست مرگ نخواهد سپرد ، همان طور که والت وایتمن ، شاعر آمریکایی نیز در شعر خود می گوید جسم ما به نور تبدیل شده و بر اساس آموزه‌های الهی ، گناهانم بخشیده می‌شود و قبرها ، جز گودالهای خالی نخواهد بود.
 
استارتر
استارتر

پاندا تپلی

Guest
صفحه 53 ،54

سپردن بار (تاثیر بر ضمیر ناخودآگاه)



وقتی آدمی به قدرت و کاربرد ذهن خودش پی می برد ، مشتاقانه می خواهد هر چه زودتر آن تصاویر و خاطرات منفی را از ضمیر ناخودآگاهش پاک کرده و در مقابل تصاویری مثبت را جایگزین نماید. او می داند که تنها آگاهی از این دانش کافی نیست و باید راهی برای عملی ساختن آن پیدا کرد.

بر اساس تجارب خود من ، ساده ترین راه برای تغییر ضمیر ناخودآگاه مان ، سپردن بار است. یکی از اساتید متافیزیک سپردن بار را چنین تعریف می‌کند: (( تنها چیزی که باعث می‌شود تا اجسام وزن داشته باشند نیروی جاذبه است .پس چنانچه بتوان سنگی را به اندازه کافی از سطح زمین دور کرده و بالا ببریم در تقطه ای به بی وزنی می رسد.)) مسیح نیز زمانی گفت که: (( حمله یوغ من آسان است و بار من سبک.))

او توانسته بود بر بسامدهای این جهان سوار شده و آنها را به کنترل خود در آورد. و همچنین بر اساس بعد چهارم ، همه امور را به پیش می برد، جایی که دیگر نقصی وجود ندارد ؛ و تنها کمال است ؛ و سرزندگی و لذت.

او گفت : ((ای کسانی که بارهای سنگین حمل کرده و در زحمت هستید ، به نزد من بیاید ، من به شما آرامش و راحتی عطا می کنم.))

و باز هم در کتاب مقدس می‌خوانیم: (( باری را که بر دوش دارید ، به خداوند سپارید.))

((در بسیاری از آیات و حکایات آمده است که خداوند بار را از دوش آدمیان برمیدارد و دیگر آدمی نیاز برای تقلا و دست و پا زدن ندارد. آدمی تنها باید بایستد و کار خدا را تماشا کند ؛ که چگونه دنیا را برای او می سازد.))

این موضوع به این معنی است که ضمیر ابر هوشیار ما (( همانی که با درک خدا در ارتباط است)) همان بخشی از وجودمان آن است که ، برای ما مبارزه می‌کند و بارها را از روی دوشمان برمی‌دارد. پس اگر آدمی باری به دوش داشته و به زحمت افتاده باشد، در واقع از این قانون پیروی نکرده است. بار به معنی تمام اندیشه های منفی و ناهماهنگ ، با شرایط است و باید زیشه آن را در ضمیر ناخودآگاهمان جستجو کنیم .

تنها با ضمیر خودآگاه و ذهنی که به دنبال منطق است ، نمی‌توان ضمیر ناخودآگاه را به سمتی که می‌خواهیم هدایت کنیم زیرا ذهن منطقی ما (عقل )درک محدودی از مفاهیم را شامل می‌شود و سرشار از ترس ها و تردیدها و دلشوره ها است.

بدین ترتیب می توان درک کرد که سپردن بار به ضمیر ابر هوشیارمان جنبه علمی دارد. در واقع باید وارد محیطی از ذهن شویم که در آن بارها سبک و یا حتی به بی وزنی رسیده اند.

خانمی نیاز مالی داشت و برای آنکه بار این نیاز را به ضمیر ناخودآگاه خود بسپارد ؛ این عبارت را دائم تکرار نمود: (( من اینبار بی پولی ام را به خداوند می سپارم و خود آرام میگیرم ، تا به فراوانی نعمت برسم .))

در واقع باری که این زن به دوش می کشید ، اعتقاد به فقر و تنگدستی بود ؛ و وقتی به وفور نعمت باور پیدا کرد، در واقع بار خود را به‌دست ضمیر ابر هشیار خودش سپرد و نتیجه اینکه سیلی از وفور نعمت را دریافت نمود.

در کتاب مقدس می خوانیم که :(( خداوند از رگ گردن به شما نزدیکتر است و برای شما نوری از امید به ارمغان می آورد.))

مثالی دیگر : یکی از شاگردانم یک پیانو نو هدیه گرفته بود اما او همچنان پیانوی قدیمی را از استودیوی موسیقی اش خارج نمی کرد بنابراین جایی هم برای آن پیانو نو وجود نداشت .نمی‌دانست باید چه کار کند؛ زیرا همچنان دلبسته آن پیانو قدیمی هم بود و نمی دانست آن را کجا بگذارد. باید آن پیانو نو را هرچه زودتر تحویل می گرفت و از آنجا که فکری به ذهنش نمی رسید ، احساس درماندگی می کرد؛ به عبارت بهتر ، پیانوی نو در راه بود و همچنان مکانی برای آن وجود نداشت. او گفت که این جمله به ذهنش آمد: (( من این بار را به کائنات می سپارم و خودم احساس رهایی می کنم.))

تنها چند لحظه بعد یکی از دوستانش با او تماس گرفت و درخواست کرد که آن پیانوی قدیمی را به او اجاره دهند. و درست دقایقی پیش از ورود پیانو نو ، آن پیانو قدیمی از استودیو بیرون رفت!
 
استارتر
استارتر

پاندا تپلی

Guest
صفحه های 55 ، 56


خانمی را می شناختم که بار رنجش را در دلش داشت.او از این عبارت استفاده کرد: (( این بار رنجش را به کائنات می سپارم و خودم را از آن رها می سازم تا سرشار از عشق ، هماهنگی درونی و شادابی باشم.)) ضمیر ناخودآگاه او باعث شد تاضمیر ابر هشیار اش ، با آن نیروی بیکران ای که در اختیار دارد از عشق لبریز شده و کل زندگی او را از این رو به آن رو کند .رنجش خاطر از دیگران برای سال‌های زیادی روح او را خورده بود .(( ضمیر ناخودآگاه))

هر عبارت تاکیدی را باید بارها تکرار نمود ، گاهی حتی باید ساعت ها پشت سر هم نیز به تکرار ادامه داد. می توانید در دلتان تکرار کنید یا با صدای بلند بگویید ا
ما باید با اراده محکم آن را بیان نمایید.

اغلب بیان عبارات ترکیبی را با کوک کردن ساز های موسیقی مقایسه می‌کنند. ما نیز باید با استفاده از قدرت کلام، ضمیر ناخودآگاه خود را کوک کرده و تنظیم نماییم.

به تجربه دریافتم که وقتی آدمی ،
بار قلبی خود را به کائنات یا خداوند می سپارد ،بلافاصله تمامی جوانب مسائل خود را به روشنی می بیند.البته غیر ممکن است بتوان دید روشنی نسبت به مسائل داشت اگر دیدگاه های نفسانی و کثیف خود را دور نریخته باشیم ! تردیدها و ترس ها به ما خیانت کرده و نقش سم را برای ضمیر ناخودآگاه ما بازی می‌کنند و بعد ضربه خود را به جسم و تصورات ما می زنند و تمام بیماری‌ها ، افسردگی ها و بلایا را به سمت ما هل می دهند.

با تکرار مداوم این عبارت می‌توان به روشنی بینی رسیده و احساس رهایی و آزادی نمود:
((من این بار را به کائنات خدا می سپارم تا خودش آن را برایم حل و فصل نماید ، و خودم احساس رهایی خواهم نمود.)) با بیان همین جمله ، آدمی بلافاصله تمام آن خواسته مثبتش را دریافت می‌کند ،چه سلامتی باشد چه نیکبخت و یا وفور نعمت.

یک بار یکی از شاگردان از من خواست تا ((تاریکی پیش از سحر را برای او توضیح دهم. در فصول پیشین به این حقیقت اشاره داشتم که
درست پیش از رسیدن به موفقیت های بزرگ ، انسان احساس می‌کند که همه چیز دارد خراب می‌شود و ابرهای تیره او را فرا می گیرند. بدین ترتیب تمام تردیدها و ترس ها ضمیر ناخودآگاه ما را تسخیر می کنند. این احساسات قدیمی و پوسته ضمیر ناخودآگاه ما ، خود را از اعماق ذهنمان بیرون آورده و نمایان می شود.

در چنین شرایطی که
آدمی باید به خود نهیب بزند و خدا را سپاس گوید که او را نجات داده است ، حتی اگر اینطور به نظر برسد که کاملاً در محاصره دشمن قرار دارد (شرایطی که در آن فقر ، تنگ دستی و بیماری و بلا هست.)) شاگرد دوباره پرسید: (( یعنی تا کی باید وسط تاریکی بمونیم؟ )) گفتم:(( تا وقتی بتوان در وسط همان تاریکی به روشنی همه چیز را دید. ))و همچنین اضافه کردم ،(( و این سپردن بار است که باعث می‌شود همه چیز را واضح ببینیم .))


برای آنکه بتوانیم بر ضمیر ناخودآگاهمان اثر بگذاریم ، ضرورت دارد تا دائم به باور قلبی خود را رجوع کنیم. در تمام فصول پیشین این کتاب تلاش کرده ام تا بر این نکته تاکید کنم: (( یک باور قلبی بدون عمل، مرده است .))

 

Leily

Guest
توجه توجه!!! با اومدن توی این تاپیک باید همه ی انرژی های منفیتو رها کنی.


تویی که الان اومدی توی تاپیک .تویی که می خوای با ما همراه بشی پس باید از امروز همه ی ناراحتی ,غم ها و سختی ها رو رها کنی و خوش بینی و شادی رو جایگذین کنی.

?از امروز می خوایم کتابی دیگه ای از زندگی رو ورق بزنیم.می خوایم به درخت خشکیده و زمستانی زندگیمون لباسی سبز بپوشونیم و عطر و بوی بهاری و آفتاب دلنشینش رو مهمون زندگیمون کنیم.

از امروز می خوایم از مرداب بدبوی ذهنمون رها بشیم و به چشمه ی زلال و آروم ذهنمون رجوع کنیم.حتی اگه صدها , هزاران ومیلیون ها اتفاق بیوفته من بازم این درخت رو سبز , تنومند و پربار نگاه خواهم داشت.?

? مهم نیست که الان این تاپیک و می بینی یا ده سال یا حتی صد سال دیگه. مهم نیست که این تاپیک صد صفحه جلو رفته باشه . یا نه هنوز اولاش باشه. مهم اینه که هر وقت که بخوای میتونی عضوی از ما باشی.میتونی با ما همراه باشی تا بهم کمک کنیم دریچه ای دیگر رو بر زندگی هامون باز کنیم و دنیارو قشنگ تر ببینیم. هر اتفاقی توی زندگی میتونه مارو ناراحت کنه. اما تنها کسی که میتونه مارو خوشحال کنه خودمون هستیم.?

?قوانین تاپیک:
1-هرکی که میخواد با ما همراه باشه اعلام حضور کنه.
2-لطفا با انرژی مثبت وارد بشید.
3-همه می تونن شرکت کنن و مطالب , فیلم , کتاب و موسیقی های شاد و مثبت را به اشتراک بزارن.
4-روزی یک موضوع ارایه میشه.
5-حرف ها,موسیقی ها,مطالب و عکس های منفی اکیدا ممنوع.
6-مثبت اندیشی رو بخشی از وظایف زندگی روزانمون قرار بدیم.
تو سرشار از انرژی مثبتی ?

اصلن عکس پروفتو میبینم یا اسم کاربریت میاد ناخودآگاه خوشحال میشم
فک میکنم یه نفر رو دیدم که چن ساله میشناسمش ??❤️ممنونم که این انرژی رو به ماهم منتقل میکنی ?❤️?❤️?❤️
1620524469716.png
 
استارتر
استارتر

پاندا تپلی

Guest
تو سرشار از انرژی مثبتی ?

اصلن عکس پروفتو میبینم یا اسم کاربریت میاد ناخودآگاه خوشحال میشم
فک میکنم یه نفر رو دیدم که چن ساله میشناسمش ??❤️ممنونم که این انرژی رو به ماهم منتقل میکنی ?❤️?❤️?❤️مشاهده پیوست 22307
فدای تو بشم عزیزم?☘??
 
استارتر
استارتر

پاندا تپلی

Guest


?جملات تاکیدی مثبت قبل از خواب که آرامش را به شما هدیه می‌دهد??

۱. من امروز رها هستم??

من از ترس، نگرانی، خشم و ملامت آزادم. نگرانی‌ها و استرس‌ها را رها کرده‌ام. بار سنگین امروز و سنگینیِ روی شانه‌هایم را بر زمین می‌گذارم. آنچه منفی است فرومی‌گذارم و آنچه را که مثبت است نگه می‌دارم. وقتی به خواب بروم دوباره آزاد خواهم بود تا لذت و آرامش را ببینم.

۲. من به تمامی می‌بخشم??

آنچه باید رخ می‌داد رخ داده است و من برای تغییر آن الزام یا توانی ندارم. پس اتفاقات گذشته را رها می‌کنم و اجازه می‌دهم زندگی آن‌گونه باشد که رخ داده است. من آدم‌ها را می‌بخشم، من موقعیت مربوط به این پیشامد ناخوشایند را می‌بخشم، و خودم را می‌بخشم. من به زندگی اطمینان دارم و در امان هستم.

۳. من اجازه دارم به خواب بروم??

امشب به خودم اجازه می‌دهم که چشمانم را ببندم و فردا سرحال بیدار بشوم. من آزادم که به آغوش خوابِ شبانه‌ای خوب فرو بروم. بدن، ذهن و روان من سزاوار این استراحت‌اند.

۴. من هم اکنون قدم به خوابی عمیق و آرام می‌گذارم?⭐

اتاق خواب من مکان آرامش و آرمیدگی است. وقتی به اتاق خواب پا می‌گذارم و شب‌هنگام که به سوی بالینم روانه می‌شوم، درگیری‌های فکریِ روزی که گذرانده‌ام کمتر و کمتر می‌شوند. بار مسئولیت بر دوشم سبک می‌شود و خواب از راه می‌رسد.

۵. من سپاسگزارم?☘?

من سپاسگزار این زندگی هستم. من بابت آدم‌هایی که معلم من بوده‌اند سپاسگزارم. من بابت درس‌هایی که زندگی به من ارزانی داشته سپاسگزارم. من برای عشقی که می‌گیرم، می‌بخشم و می‌پراکنم سپاسگزارم. من برای روشنایی روز سپاسگزارم. من برای تاریکی شب که در آرامش آن می‌آسایم سپاسگزارم.

۶. من رؤیاهایم را با آغوش باز می‌پذیرم?

همچنان که شب رو به تاریکی می‌خرامد، نگرانی‌های من رنگ می‌بازد. من با علم بر اینکه هر چه در توان داشته‌ام را برای امروز انجام داده‌ام با آرامش به خواب می‌روم. من رؤیاهای خویش را با کمال میل می‌پذیرم، چرا که فردا با روشنایی و قدرتی نو آغاز خواهد شد.

۷. باشد که خوابی آرام داشته باشم?

به این امید/ باشد که/ انشالله خوابی آرام داشته باشم. باشد که رؤیاهایم سرشار از عشق باشند. باشد که روح من بر فرصت‌های نامحدود شادمانی در زندگی‌ام، چشم بگشاید.

۸. من با آغوش باز پذیرای یک خواب با کیفیت هستم??

من در‍ِ خانه‌ام را با خوشامدگویی بر آرامش می‌گشایم. من نور را به قلبم دعوت می‌کنم. عشق، شادمانی و آسایش در روح من منزل کرده‌اند. روح من خشنود و ذهن من در سکون است. من به سکون و آرمیدگی وارد می‌شوم. غوطه‌ور در سپاسگزاری، به خواب خوب شبانه‌ام خوشامد می‌گویم.

۹. من آرامش را انتخاب می‌کنم?☘??

در عوض، من آرامش را انتخاب می‌کنم. من چشمانم را می‌بندم و انتخاب می‌کنم ورای آنچه چشمان فیزیکی من قادر به دیدن آن است، با چشمانی نو ببینم. اولویت من آرامش است. آرامش با من آغاز می‌شود، و در روح من برقرار است.

۱۰. من در هماهنگی با جهان هستم??

من تپش قلبم را با ضرب‌آهنگ طبیعت هماهنگ می‌کنم. من با شب و خوابی که با آن همراهی می‌کند هماهنگ هستم. فارغ از هر جداافتادگی، حالا تنها ضربانی واحد است که به آرامی‌ می‌تپد، در کمال آرامش.





 
استارتر
استارتر

پاندا تپلی

Guest
چند سخن زیبا از فلورانس اسکاول شین





وقتی چشم امیدتان به خدا باشد:
هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که راست نباشد!
هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که پیش نیاید!
هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که دیر نپاید! اسکاول شین



☘?☘?☘?☘?☘?☘?☘?☘?☘?☘



دعا خدا را به سوی ما نمی کشد ، بلکه ما را به سوی او می کشاند اسکاول شین



☘?☘?☘?☘☘?☘?☘?☘?☘☘?☘?


توکل به خدا چون راه رفتن روی سیم شل است .
تردید و ترس سبب می شود که تعادل و توازن را از دست بدهید و به ورطه تنگدستی و محدودیت بیفتید .
البته اشکالی ندارد چون توکل به خدا نیز مانند سیرک بازی تمرین می خواهد .
مهم نیست که چند بار شکست بخورید ، دیگر بار برخیزید و از نو آغاز کنید .
چندی نخواهد گذشت که توازن و تعادل برایتان به صورت عادت در خواهد آمد .اسکاول شین


☘?☘?☘?☘?☘?☘☘?☘?☘?☘?



هر آنچه آدمی احساس و یا به روشنی مجسم کند بر ذهن نیمه هشیار اثر می‌گذارد و مو به مو در صحنه زندگی ظاهر می‌شود. اسکاول شین


☘?☘?☘?☘?☘?☘☘?☘?☘?☘?



نقشه زندگی خودرا به دست طراح الهی می سپارم تا اوضاع خودرا کامل و عالی بیابم . اسکاول شین



☘?☘?☘?☘?☘?☘?☘?☘?☘?☘



شکر گزاری کلید فراوانی و برکت الهی است.
وقتی فکری کرده و تشکر میکنیم بیشتر جذب میکنیم.
هر روز صبح به خاطر آنچه که دارید و آنچه که هستید شکرگزاری کنید. اسکاول شین



☘?☘?☘?☘?☘?☘☘?☘?☘☘?☘


مهم نیست که دیگران چه می کنند!!
شما برای آنها برکت و حمایت و سعادت بطلبید و گرایشهای سازنده و ارزشمندتان را نثارشان کنید. اسکاول شین


☘?☘?☘☘?☘☘?☘?☘?☘?☘☘?



همۀ انسانهای حاضر در این سیاره خاکی ، تمایل به عشق دارند .
مشکل شما هرچه باشد ، با عشق آن را برطرف سازید .
امتحان کنید .
نیروی عشق می تواند اگر نه در کوتاه مدت ، حتماً در بلند مدت همۀ مشکلات را حل کند .
متوجه باشید که ظهور هر مشکل ، می تواند فرصتی برای تشرف به آیین عشق باشد آنهم عظیم ترین نوع عشق که عشق الهی ست . اسکاول شین




?☘?☘??☘?☘??☘??☘?☘?☘


اگر به راستی می خواهیم خیرو صلاحمان پیش آید ،باید مقاومت را کنار بگذاریم و متوازن و متعادل و آرام باشیم


☘?☘?☘?☘?☘?☘?☘?☘?☘?☘


من این بار را به دست خدا می سپارم.و خود را آزاد می کنم.


?☘?☘?☘?☘?☘?☘☘?☘?☘?☘


هیچ‌کس چیزی به آدمی نمی‌دهد مگر خود او.
و هیچ‌کس چیزی از آدمی دریغ نمی‌دارد مگر خود او.
«بازی زندگی» یک بازی انفرادی است.
اگر خودتان عوض شوید، همه اوضاع و شرایط عوض خواهد شد
 

بالا