ی اتفاق جالب

  • شروع کننده موضوع مامان اروین
  • تاریخ شروع

مامان اروین

Guest
الان داشتم با پسرم پنکک درست میکردم. نشسته بود رو کابینت کنار پنجره اشپزخونه و مواد رو هم میزد. منم داشتم کوه های روبرو رو نگاه میکردم یهو دیدم پای ساختمون ی اقایی خم شد ی چیزی برداشت دقت کردم دیدم درست شبیه کلاه پسرمه... یادم اومد دیشب از ماشین پیاده شدیم کلاه پسرم سرش نبود . کمدشو چک کردم دیدم اره سرجاش نیس. ...
هیچی دیگه خلاصه بدو بدو رفتم کلاهو ازش گرفتم??...البته داد دست زنش،طفلی زنش میگفت گفتم بهش برندار صاحبش میاد??...
 
استارتر
استارتر

مامان اروین

Guest
اینم صحنه جرم??
Screenshot_۲۰۲۰-۱۲-۳۰-۱۰-۵۲-۵۶.png
 
استارتر
استارتر

مامان اروین

Guest
وااای لهنتی عاشقتم شکار صحنه کردی????
woooow جوجه رنگی الان دیدم تولدته.... تولدت مبارک??????????
امیدوارم تنت سالم و جیبت پرپول باشه.... کلی خبرهای خوشحال کننده بشنوی??
 

صنم

Guest
woooow جوجه رنگی الان دیدم تولدته.... تولدت مبارک??????????
امیدوارم تنت سالم و جیبت پرپول باشه.... کلی خبرهای خوشحال کننده بشنوی??
مرسی عزیزدلم????????❤❤???????????? همچنین همیشه خوش و سلامت باشی خدا گل پسرتو واست نگه داره?
 

مااماان_ساامیاار

Guest
خواهر شوهرم برای شوهرم ی کلاه بافته بود خیلی خوب بود
بعدش گم شد
یبار سر یکی از مردای ساختمون دیدم
بهش گفتم کجا خریدید
گفت پارکینگ افتاده بود شستم استفاده کردم منم ازش گرفتم
فردا ی کلاه دیگه ک نو بود بردم ب خانومش دادم برا تشکر?

الان فکر میکنم چ ضایع بود کارم?
 
استارتر
استارتر

مامان اروین

Guest
خواهر شوهرم برای شوهرم ی کلاه بافته بود خیلی خوب بود
بعدش گم شد
یبار سر یکی از مردای ساختمون دیدم
بهش گفتم کجا خریدید
گفت پارکینگ افتاده بود شستم استفاده کردم منم ازش گرفتم
فردا ی کلاه دیگه ک نو بود بردم ب خانومش دادم برا تشکر?

الان فکر میکنم چ ضایع بود کارم?
ن بابا عالی بود.... طرف ی کلاه مجانی گیرش اومده بده مگه?
 

مااماان_ساامیاار

Guest
ن بابا عالی بود.... طرف ی کلاه مجانی گیرش اومده بده مگه?
اومدم خونه با کلاه

شوهرم میگفت ادن کچل بود سرم ، کچلی میشه چرا گرفتی ده بار شستم( الان فکر میکنم مگه کچلی چش بود)
یه کلاه کادو دادم ک کلاه ما رو بر گردوند?
 

مهرانه

Guest
الان داشتم با پسرم پنکک درست میکردم. نشسته بود رو کابینت کنار پنجره اشپزخونه و مواد رو هم میزد. منم داشتم کوه های روبرو رو نگاه میکردم یهو دیدم پای ساختمون ی اقایی خم شد ی چیزی برداشت دقت کردم دیدم درست شبیه کلاه پسرمه... یادم اومد دیشب از ماشین پیاده شدیم کلاه پسرم سرش نبود . کمدشو چک کردم دیدم اره سرجاش نیس. ...
هیچی دیگه خلاصه بدو بدو رفتم کلاهو ازش گرفتم??...البته داد دست زنش،طفلی زنش میگفت گفتم بهش برندار صاحبش میاد??...
خخخخخخ خیلی باحال بود?
 

بالا