مامان اروین
Guest
الان داشتم با پسرم پنکک درست میکردم. نشسته بود رو کابینت کنار پنجره اشپزخونه و مواد رو هم میزد. منم داشتم کوه های روبرو رو نگاه میکردم یهو دیدم پای ساختمون ی اقایی خم شد ی چیزی برداشت دقت کردم دیدم درست شبیه کلاه پسرمه... یادم اومد دیشب از ماشین پیاده شدیم کلاه پسرم سرش نبود . کمدشو چک کردم دیدم اره سرجاش نیس. ...
هیچی دیگه خلاصه بدو بدو رفتم کلاهو ازش گرفتم??...البته داد دست زنش،طفلی زنش میگفت گفتم بهش برندار صاحبش میاد??...
هیچی دیگه خلاصه بدو بدو رفتم کلاهو ازش گرفتم??...البته داد دست زنش،طفلی زنش میگفت گفتم بهش برندار صاحبش میاد??...