دختر__بهار
Guest
تو اوجه یبار دیگه اصلا توان فکر کردن بهشم ندارم نمیدونم چرا اینجورم البته اینم بگم که با دیدن آدمای اطرافم اینجور میشم وقتی تو خلوت خودم هستم خیلی دوستش دارم و همش دارم برای رسیدن بهش برای کنکورم برنامه میریزم
ولی وقتی با خونوادم حرف میزنم واقعا اون هدف برام کمرنگه میشه دیگه حوصلشو ندارم حتی بهش فکر کنم حتی به این جایی که الان هستم و آزارم میده ، راضی میشم
راهکارتون چیه فکر میکنید چرا اینجورم توروخدا منطقی بهم جواب بدید خیلی تو این قضیه اذیت میشم
ولی وقتی با خونوادم حرف میزنم واقعا اون هدف برام کمرنگه میشه دیگه حوصلشو ندارم حتی بهش فکر کنم حتی به این جایی که الان هستم و آزارم میده ، راضی میشم
راهکارتون چیه فکر میکنید چرا اینجورم توروخدا منطقی بهم جواب بدید خیلی تو این قضیه اذیت میشم