کلامی با خدا

وضعیت
این موضوع قفل شده است
عضویت
May 29, 2024
جنسیت
خانم
خدایا ، اون بلایی که چند ساله داری مدام سرم میاری، اگه درسی می خواستی با این بلا بهم بدی ، اون درس ها رو گرفتم ، چهار تا پنج تا درس ازش گرفتم خب ، پس خواهشا تمومش کن این بلا رو دیگه ؛ من می دونم همه چی دست توئه دست تو ، دی ان ای و ارث و ژن همه و همش دست توئه ، من هر چی می بینم از تو می بینم
به خودت قسم من زندگی ایده آلی ندارم ، نمی خوامم داشته باشم ولی حداقل این یه مصیبتو از سرم بردار ، مگه نمیگن از تو حرکت از خدا برکت
من چند ساله به خاطر این مشکل رنگ انواع و اقسام دارو ها و دکتر ها رو به خودم دیدم ، پس چرا حل نشد؟ چرا تو نمی خوای؟ میگی کریمی و باید زیاد ازت بخوایم ، زیاد بخوایم نمیدی، کمم بخوایم نمیدی، شکر کنیم می گیری، بنالیم بازم می گیری ، تو که گرفتن بلدی حداقل جونمو بگیر راحتم کن ، تو که خوب بلدی ، این چه دردیه بهم دادی که نه درد داره نه درمان .

از بد اقبالی همین بس ، کز اجل هم ناز می باید کشید
از بد اقبالی همین بس کز اجل هم ناز می باید کشید
بلا باری چنان سنگین همه عمری به دوشم داد که از سنگینی اش پیر شدم ، پشت خمید
عمر چون رشته دراز است کسی را ، کز زیستن و وجود و زندگی برید
ذوق بوده در سرش ، شادی کنان ، در دل نوید ، آن که ناگه دست مرگش آمده، کرده امید مادرش را نا امید
هی ، همین باشد جهان ، از حکمتش چیزی نپرس
عمر کوتاه و خوشی و زیبایی و عشق و صفا
یا که عمری بس دراز و زجر و درد و زشتی و آه
 
آخرین ویرایش:

وضعیت
این موضوع قفل شده است
بالا