H.km
Guest
نامزدم زنگ زد بهم باهم حرف بزنیم من رفتم پایین یه چند تا کارتون ببرم مامانم گفت برو بیا بعد اومدم خونه گفت گوشیت زنگ میخوره برداشتم دیدم نامزدمه باهاش حرف زدم نفس نفس میزدم چون دویده بودم گفت کجا بودی گفتم تو کوچه داشتم چیزی میبردم گفت چی میبردی کجا رفتی کدوم ور رفتی هی سوال میکرد کجا رفتی خب بگو گفتم بابا رفتم بودم پارکینگ بعد گفت خوب اول بگو دیگه گفتم داشتم کمک مامانم میکردم بعد همینجوری حرف میزدیم گفت کلاس بودی گفتم آره ترمم تموم شد میرم ترم بعد گفت چ خوب گفتم آره ترم بعدم ساعت ۶ تا ۸ گفت چرا اون موقع نوشتی گفتم خب کلاسا دانشگام نمیخورد بهش گفت پ بابات میبره میارت گفتم عه من میخام مستقل باشم خودم مبرم میام بعدشم ۸ ک تو تابستون نیمه روزه بعد بحثمون شد گفتم مبرم گواهینامه بگیرم و ابنا گفت برو از خدامه اینارو میزارم بعد گفتم ببین من گواهینامه بگیرم میتونم تنها برم جایی با ماشین ایشالا ک دیگه گیر نمیدی ک نرم بیرون گفت ن بابات ماشین نمیده دستت گفتم میده نترس گفتم اصلا شاید بخام با دوستام برم گردش برگشت گفت ک...رم دهن خاار مادر رفیقات ک اسمشونو میاری گفتم وا چته گفت گ...نخور و ابنا قطع کرد تاپیک دو تا قبلمو بخونید ممنون میشم بنظر شما چیکارش کنم ویژگی مثبت خیلی داره هه ولی خب بددهنم هست