متن کامل شعر چشم من چشم تو را دید ولی دیده نشد

Dela

Guest
چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشد


یاد لب‌های تو افتادم و با خود گفتم:
غنچه‌ای بود که گل کرد ولی چیده نشد


من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی
چه بسا طعنه‌زدن‌های تو بخشیده نشد


ای که مهرت نرسیده است به من، باور کن
هیچ کس قدر من از قهر تو رنجیده نشد


عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند
سعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد



سجاد سامانی

 

بالا