نه بخدا از دست بابام
دیشب نشستم گریه کرده زن بابام بجایی بود گفت میرم بیارمش انگار چلاق پا نداره بیاد به خدا گفتم تو من و تو این دنیا آوردی دقم بدی بعد میگم سیب زمینی ندارم میگه برو خودت بخر انژیو کرده بود نمی تونست راه بره راحت بودی ما باز خوب شد خون مارو بکنه تو شیشه
نه بخدا از دست بابام
دیشب نشستم گریه کرده زن بابام بجایی بود گفت میرم بیارمش انگار چلاق پا نداره بیاد به خدا گفتم تو من و تو این دنیا آوردی دقم بدی بعد میگم سیب زمینی ندارم میگه برو خودت بخر انژیو کرده بود نمی تونست راه بره راحت بودی ما باز خوب شد خون مارو بکنه تو شیشه
نه بخدا از دست بابام
دیشب نشستم گریه کرده زن بابام بجایی بود گفت میرم بیارمش انگار چلاق پا نداره بیاد به خدا گفتم تو من و تو این دنیا آوردی دقم بدی بعد میگم سیب زمینی ندارم میگه برو خودت بخر انژیو کرده بود نمی تونست راه بره راحت بودی ما باز خوب شد خون مارو بکنه تو شیشه
عزیزم سخت نگیر اذیت میشی
خودت اگه شوهر داشتی توقع داشتی بیاد دنبالت
دیگه اون مشکلش ابنه اومده وسط زندگی شما
بعد توجه محبت مادیات همه چی با اون تقسیم میشه بخوای هی فک کنی خودتو عذاب میدی نه اونارو