محیــا
Guest
پدرکه رفت،تکه ای ازقلبم که نه،تمام قلبم راباخودبرد.من ماندمو حسرت دیدنش،شنیدن صدایش،بوی عطرتنش،آغوش همیشه باز وگرمش و داغی که تاابد بردلم مانده.دلم پرمیکشدبرای دوباره دیدنت پدرم???مگرنمی دانستی که پدر، خدای دوم دخترش است. دختربدون پدرمیشکندداغون ومتلاشی می شود..اصلامی میرد.این چه داغی بودکه روی دلم گذاشتی وپرکشیدی عزیزترازجانم????