ملیحه
⭐⭐⭐ملکه⭐⭐⭐
- عضویت
- May 4, 2023
- جنسیت
- خانم
جوان تر که بودم ، واسه خرج و مخارج تحصیلم مجبور شدم توی یه رستوران کار کنم
من اونجا گارسون بودم . رستوران ما به مرغ سوخاری هاش معروف بود
البته نمی شد از سیب زمینی سرخ کرده هاش هم گذشت
خلاصه اینکه پاتوق دختر پسرهای جوان بود .
صاحب رستوران مرد با انصافی بود ، از اون سبیلوهای باحال . خیلی هوای زیردست هاش رو داشت ، ما بهش می گفتیم رئیس .
یه روز که می خواستم غذای مشتری ها رو ببرم ،
رئیس من رو کشید کنار و گفت : میز شماره دو ، اون دختر مو بورِ ، بدجور دیوونش شدم ، هرکاری بخواد واسش می کنم .
گفتم : ببین رئیس ، خیلی خوبه ها ، ولی فکر نکنم پا بده !
رئیس گفت : اون هر روز با دوست هاش می آد اینجا ، می دونی که من خجالتیم ، آمارش رو بگیر ، جبران می کنم .
چند دقیقه بعد وقتی که غذای اون دخترها رو روی میزشون میذاشتم ، شنیدم که داشتن در مورد این حرف میزدن که سبیل چه چیز مزخرفیه .
بعد من رو کردم به دختر مو بورِ و گفتم : غذای شما با طراحی مخصوص آقای رئیس سرو شده .
دخترِ هم یه نگاه به رئیس انداخت که دست هاش رو زیر چونه اش زده بود و اون رو دید میزد .
به رئیس گفتم که طرف انگار با سبیل حال نمی کنه ، رئیس رو میگی ، رفت تو دستشویی و بدون اون سبیل های فابریکش برگشت .
فردای اون روز وقتی باز داشتم غذای دخترها رو روی میز میذاشتم ، بو بردم که اون ها دانشجوی زبان فرانسه هستن .
رئیس هم بلافاصله دوره فشرده زبان فرانسه ثبت نام کرد و بعدش هم ما منوی رستوران رو فرانسوی کردیم !
اما داستان به همین جا ختم نشد ، چون وقتی یه روز رئیس نقاشی 'جیغ' اثر معروف 'ادوارد مونچ'
رو تو دست دختر مو بورِ دید ، به سرش زد که دیوارهای رستوران رو پر از نقاشی های 'ادوارد مونچ' کنه .
رئیس ما از یه سبیلو که فقط بلد بود مرغ سرخ کنه ، تبدیل شد به یه دلباخته نقاشی که یه سیگار برگ همیشه گوشه لبش بود .
تا اینکه یه روز من پا پیش گذاشتم و به دخترِ گفتم که مادمازل ، رئیس ما بدجور خاطر شما رو می خواد !
دخترِ فقط نگاه کرد و هیچ جوابی نداد .
از اون روز دیگه دختر مو بورِ با دوست هاش به رستوران نیومد .
و وقتی قضیه رو از دوست هاش جویا شدم ، گفتن که اون رژیم گرفته . من هم که فهمیدم جریان از چه قراره ، واسه اینکه حال رئیس گرفته نشه ، بهش گفتم طرف رژیم گرفته .
رئیس هم منوی رستوران رو عوض کرد و از اون به بعد فقط غذای رژیمی سرو میشد .
اوضاع همینطوری ادامه داشت ، اما من دیگه درسم تموم شد و از اون شهر رفتم .
وقتی بعد از چند سال به اونجا برگشتم دیدم که جای اون رستوران یه گالری نقاشی دایر کردن و بالاش به فرانسوی نوشتن :
? êtes-vous toujours sur l'alimentation
یعنی ، هنوزم رژیم داری ؟