هعی...

[گری]

داشتم ویس دبیر کل المپیاد دانشگاهمونو گوش میدادم ،گفت برای ما ها که تو این دانشگاهیم ،میتونه افتتاحیه ی آشنایی از هر جهت باشه چه خودمون و و و ...و اتفاقات مهم زندگیتون
راست میگه دیگه ...

 

[کاساندرا]

داشتم ویس دبیر کل المپیاد دانشگاهمونو گوش میدادم ،گفت برای ما ها که تو این دانشگاهیم ،میتونه افتتاحیه ی آشنایی از هر جهت باشه چه خودمون و و و ...و اتفاقات مهم زندگیتون
راست میگه دیگه ...

کدوم دانشگاه خانم دکتر ؟

 

[گری]

من کجا ،شناختن یه سری از آدما کجا ...
اون از روزی که رفتم پیش استادمون اسم نوشتم و شدم اسم دوم اون حیطه که کسرا سال قبلش شرکت کرده بود و اومده بود بالا ...دقیقا روزی که من جوین شدم تو چنلمون بعد از کنکور همین روزا ،تازه نتیجه ی مرحله ی اول اومده بود ...انگار میدونستم اینجا قبول میشم ...
بعدش شد بچه های دیگه ...
از جمله همین دبیر کلمون که وقتی کنکور میدادم و اسمش همیشه تو لیست قلمچی بود ،ته شم از پزشکی یکی از دانشگاه های تهران اومد دندون ما که همون تابستون فهمیدم و بچه های دیگه
دبیر حیطه ی خودمونم که از بچه های دندونه و با اینکه خدای گند زدن بودم ولی وقتی کمکم کرد و یه سری کارا انجام داد و قلبمو اکلیلی کرد
فهمیدم چه قدر آدم خوب و درست و حسابی زیادن دور و برم و مسئولیت پذیر ..‌‌

 

[گری]

کدوم دانشگاه خانم دکتر ؟

یکی از دانشگاه های تهران

 

[زهرای خوشبخت]

داشتم ویس دبیر کل المپیاد دانشگاهمونو گوش میدادم ،گفت برای ما ها که تو این دانشگاهیم ،میتونه افتتاحیه ی آشنایی از هر جهت باشه چه خودمون و و و ...و اتفاقات مهم زندگیتون
راست میگه دیگه ...

یعنی خودتونو معرفی کنید؟

چقدر بدم میاد از این کار
توی حوزه ی مدرسه و دانشگاه تنها اطلاعات راجع به زندگی چه استاد و چه دانش جو یا چه دبیر و دانش اموز فقط رشته ی تحصیلی و اسم و فامیل باید باشه

معرفینامه که دیگه قرار نیست در کلاس بدردی بخوره

 

[گری]

هفته ی دیگه میاد ،نمیدونم چی میشه ...
ولی خوب تمام تلاشمو نکردم ،برای مرحله ی بعدم وقت ندارم در هر صورت 🫠
کسرا رو ندیدم روز امتحان و نمیدونم باشه یا نه،ازش نپرسیدم حتی ،قرار ما این بود بیاییم بالا و مرحله ی گروهی شرکت کنیم ...الان چه اهمیتی داره وقتی نباشه اون برای مرحله ای که قولشو گرفته بودیم با هم باشیم ...
شاید سال دیگه ...

 

[گری]

یعنی خودتونو معرفی کنید؟

خوب وقتی میاییم بالا میشناسن دیگه حالا نه خیلی زیاد ...منظورشو بد گرفتی ...داشتم ویس گوش میدادم یه بخشی از جمله اش بود ،بیشتر منظورش کاری بود

چقدر بدم میاد از این کار
توی حوزه ی مدرسه و دانشگاه تنها اطلاعات راجع به زندگی چه استاد و چه دانش جو یا چه دبیر و دانش اموز فقط رشته ی تحصیلی و اسم و فامیل باید باشه

آخه ما کلا با یه سریا صمیمی هستیم الان یکی از استادامون بخش زیادی از زندگی منو میدونه و باهاش درد و دل میکنم 🫠
یا دوستای زیادی داشتم و دارم ولی الان محدودشون کردم
سخت میگیریا ...۷ سال قراره با خیلی از این آدما زندگی کنم ...روزایی که کنار خانواده ام نیستن این بچه ها و استادا و ...شدن خانواده ام 🫠
البته یه سریا هم نمیدونن کامل دیگه که نیازی نیست

معرفینامه که دیگه قرار نیست در کلاس بدردی بخوره

نه اینا جدای از فضای دانشگاهه

 

[زهرای خوشبخت]

خوب وقتی میاییم بالا میشناسن دیگه حالا نه خیلی زیاد ...منظورشو بد گرفتی ...داشتم ویس گوش میدادم یه بخشی از جمله اش بود ،بیشتر منظورش کاری بود

آخه ما کلا با یه سریا صمیمی هستیم الان یکی از استادامون بخش زیادی از زندگی منو میدونه و باهاش درد و دل میکنم 🫠
یا دوستای زیادی داشتم و دارم ولی الان محدودشون کردم
سخت میگیریا ...۷ سال قراره با خیلی از این آدما زندگی کنم ...روزایی که کنار خانواده ام نیستن این بچه ها و استادا و ...شدن خانواده ام 🫠
البته یه سریا هم نمیدونن کامل دیگه که نیازی نیست

نه اینا جدای از فضای دانشگاهه

درسته ولی هیچوقت دوست ندارم توی فضای حقیقی مثل دانشگاه کسی از زندگیم بدونه
صمیمی بودن خوبه ولی راجع به زندگی ادم بخوان بدونن خوب نیست
اتفاقا رابطه خوب مثل کافی شاپ رفتن با دوستان و اساتید یا حتی دبیران رو میپسندم

همچنین یادمه امسال دو بار با دبیر ریاضیمون رفتیم کوهنوردی

 

[گری]

درسته ولی هیچوقت دوست ندارم توی فضای حقیقی مثل دانشگاه کسی از زندگیم بدونه
صمیمی بودن خوبه ولی راجع به زندگی ادم بخوان بدونن خوب نیست

آها خوب ما یه کم برعکسیم ...

اتفاقا رابطه خوب مثل کافی شاپ رفتن با دوستان و اساتید یا حتی دبیران رو میپسندم

همچنین یادمه امسال دو بار با دبیر ریاضیمون رفتیم کوهنوردی

عالی