نابود ترین سوتی های لفظی

[هایدی]

همسایمون رو تو خیابون دیدم وایسادم سلام و احوال پرسی اخرش بهش گفتم خیلی خوش امدید?

 

[صنم]

یکی می‌گفت با یه نفر تازه آشنا شده بودم اومدم بپرسم چند سالته اشتباهی نوشتم چند سانته?اونم زود سین کرد گفت نگران نباش راضیت می‌کنه .زود بلاکش کردم و دیلیت اکانت ?

عالی بود?????

 

[TurkmenGelin]

یکی می‌گفت با یه نفر تازه آشنا شده بودم اومدم بپرسم چند سالته اشتباهی نوشتم چند سانته?اونم زود سین کرد گفت نگران نباش راضیت می‌کنه .زود بلاکش کردم و دیلیت اکانت ?

??????

 

[Vafa68]

ایواااای???????

انقدر هم ریلکس و عادی گفتم هیچکدومشون جرات نکردن بخندن
بعد فهمیدم چ گلی زدم

 

[هایدی]

بابام میره آش عباسعلی بخره ،

وقتی میره تو مغازه اش و حلیمی زبونش نمیچرخه با صدای بلند میگه :آقا شاش عباسعلی دارید ??

 

[صنم]

صبر کن منم کمکمت کنم??

 

[Vafa68]

تو زبون فارسی یه چیزی ولی تو زبون ترکی اصلا هر کلمش سوتی هستش

 

[هایدی]

با مامان و بابام راجع یه خونه حرف می‌زدیم به جای یه دنگ و نیم گفتم یه گند و نیم

 

[هایدی]

صبر کن منم کمکمت کنم??

میخوای از اونجا کپی کنی؟

 

[صنم]

میخوای از اونجا کپی کنی؟

اره

 

[هایدی]

تو زبون فارسی یه چیزی ولی تو زبون ترکی اصلا هر کلمش سوتی هستش

اره واقعا?

 

[هایدی]

اره

پس از صفحه ده شروع کن که تکراری نذاریم

 

[صنم]

تو زبون فارسی یه چیزی ولی تو زبون ترکی اصلا هر کلمش سوتی هستش

ترکون دیلی باشینا بلادی خخخخ

 

[صنم]

دوستم تعریف میکرد

چند روز پیش بابام میخواست شماره شبا کارتش رو واسه یکی بفرسته به خواهرم گفت باید چکار کنم خواهرم واسش توضیح داد بابا گفت برم بانک این کارها رو بکنم شبا میده (آخه پدر من بزرگوار این چه طرز بیانیه?)من‌گفت بابا بری بانک این کار ها رو بکنی روزا هم میده??? و درجا سکته کردم احساس میکنم همون لحظه مُردم فقط هنوز گرمم متوجه نمیشم

 

[هایدی]

رفتم تو مغازه میوه فروشی دستمو گذاشتم رو کیوی ها گفتم آقا این نارگیل ها چند؟!?

 

[هایدی]

با ابجیام و بابام نشسته بودیم اومدم بگم ام الکلثوم اشتباهی گفتم ام الکسلوم منم اومدم درستش کنم هی پشت هم میگفتم ام الکسلوم ام الکسلوم بابام گفت بسه دیگه فهمیدیم ?

 

[صنم]

میخواستم سالاد ماکارانی درست کنم گفتم داریم میریم خرید یادم باشه یه بسته ژامبون بخرم‌ همیشه اسمش یادم میره لامصب ?خلاصه توراه هی باخودم هجی میکردم هی میگفتم ژ داره خلاصه باهمسری رسیدیم فروشگاه هرچی لازم بود برداشتیم ریختیم تو سبد حالا من بدبخت تو ذهنم میگم چرا نیست ژامبون‌چرا پیداش نمیکنم اومدم از فروشنده بپرسم نمیدونم چرا زبونم نچرخید فکرم کجا بود گفتم آقا واژن مرغ ندارین ؟ ??تا از دهنم پرید بیرون تازه فهمیدم‌ چی گفتم شوهرم یه نگاه اندر سفیه بهم انداخت ??آقاهه فقط یه نگاه با لبخند ملیح ? به روی خودش نیاورد انگار که نشنیده و اینگونه شد که از خرید واژن مرغ پشیمون شدیم و من بلافاصله از محل دورشدم‌و همسر با شرمساری رفت که حساب کنه ?

 

[هایدی]

تو مغازه پرده فروشی گفتم ببخشید قیمت این کرده پردهاتون چنده؟ میخواستم بگم پرده کرکره

 

[Vafa68]

یبار عید بود مهمون رسمی داشتیم داشتن میرفتن دیگه اومد دست داد که خداحافظ زحمت دادیم نمیدونم عقلم ذهنم کجا گم شد که موقع دست دادن تو جوابش گفتم حالتون چطوره?

 

[هایدی]

چند وقت پیش تو روضه دختر خالم بهم گفت خدافظ منم گفتم سلام خوبی?