ما بَرده ایم

  • شروع کننده موضوع دختر جذاب
  • تاریخ شروع

دختر جذاب

Guest

زل زده بودم به یک مرد اروپایی و با خودم می‌گفتم چه خوش تیپ!
ناگهان همسرش از در آمد تو.
توی کشتی نشسته بودیم.
در این مدت به زن‌ها زیاد نگاه نکرده بودم.
.
اغلب زیاد به آدم ها نگاه نمی‌کنم، کلیت یک فضا بیشتر برایم جذاب است، یا گاهی جزییاتی خیلی خاص در موجودات غیر زنده.
.
زن آن مرد توجه من را به خودش جلب کرد. تمام تن، دست‌ها، پاهای او لک و پیس داشت، اما او پیراهن باز و دامن کوتاه پوشیده بود.
.
از آن روز به زنان بیشتری نگاه کردم، دختر رزوشن فلان جا که خیلی اضافه وزن داشت و نیم تنه می‌پوشید. فلان زن که چند خال گوشتی روی سینه‌اش داشت اما لباس باز پوشیده بود. رگ‌های واریس فلان زن و دامن کوتاهش.
.
با خودم فکر کردم چرا ندیده بودمشان؟ و اگر این ویژگی‌ها در بدن من بود چه اتفاقی رخ می‌داد؟ قطعا لباس باز نمی‌پوشیدم یا حتی هیچوقت لباس تنگ به تن نمی‌کردم مبادا چربی‌هایم بزند بیرون.
.
بعد به مردها فکر کردم، به زندگی‌هایی که از جسمانیت عبور کرده اند.مردهایی که نمی گویند خال گوشتی‌ات را بردار، یک فکری به حال خط واریس‌ات بکن، زن چاق که نیم تنه نمی پوشد،ماه گرفتگی ات را درست کن.
.
من به زن‌های ‌کشورم فکر کردم: ابروهات رو وردار خب! چرا نمی ری لیزر؟ چرا نمی‌ری خال گوشتی رو برداری؟ واااا، این چه هیکلیه؟با این هیکل چه لختی هم پوشیده! چقدر بی ریخته طرف.چه کوتاهه.چه درازه.
بعد، فکر کردن به جهان سوم کاری نداشت.
.
می‌دانید سخت است که ما هنوز برای هم لباس می‌پوشیم ,برای هم رژیم می‌گیریم و جسم و فیزیک به بدترین شکل ممکن اولویت ماست،شبیه هم بودن، برای زیبا بودن! نداشتن خود باوری واعتماد به نفس و مخفی کردن نداشته‌هایمان در پشت نقاب اندام وبینی‌های عمل شده و لب‌های پروتز.
.
فکر کر‌دم چرا اینطوری شد؟چرا در عین حالی که دیگران را واقعا نمی بینیم و دوستشان نداریم واحترام نمی‌گذاریم بهشان، تمام زندگیمان را بر اساس نگاهشان تنظیم می کنیم ؟؟؟
.
فکر کردم تفاوت فقط در منطقه جغرافیایی و وضعیت اقتصادی نیست که از تفکرات و ذهنیت ها وخرافات و افکار مسموم رها شده‌اند،
اما ما برده یکدیگریم !
برده‌ی نگاه هم !
برده‌ی قضاوت‌های بی جای هم !
.
نوشته آلما توکل
 

الهه ماه

Guest

زل زده بودم به یک مرد اروپایی و با خودم می‌گفتم چه خوش تیپ!
ناگهان همسرش از در آمد تو.
توی کشتی نشسته بودیم.
در این مدت به زن‌ها زیاد نگاه نکرده بودم.
.
اغلب زیاد به آدم ها نگاه نمی‌کنم، کلیت یک فضا بیشتر برایم جذاب است، یا گاهی جزییاتی خیلی خاص در موجودات غیر زنده.
.
زن آن مرد توجه من را به خودش جلب کرد. تمام تن، دست‌ها، پاهای او لک و پیس داشت، اما او پیراهن باز و دامن کوتاه پوشیده بود.
.
از آن روز به زنان بیشتری نگاه کردم، دختر رزوشن فلان جا که خیلی اضافه وزن داشت و نیم تنه می‌پوشید. فلان زن که چند خال گوشتی روی سینه‌اش داشت اما لباس باز پوشیده بود. رگ‌های واریس فلان زن و دامن کوتاهش.
.
با خودم فکر کردم چرا ندیده بودمشان؟ و اگر این ویژگی‌ها در بدن من بود چه اتفاقی رخ می‌داد؟ قطعا لباس باز نمی‌پوشیدم یا حتی هیچوقت لباس تنگ به تن نمی‌کردم مبادا چربی‌هایم بزند بیرون.
.
بعد به مردها فکر کردم، به زندگی‌هایی که از جسمانیت عبور کرده اند.مردهایی که نمی گویند خال گوشتی‌ات را بردار، یک فکری به حال خط واریس‌ات بکن، زن چاق که نیم تنه نمی پوشد،ماه گرفتگی ات را درست کن.
.
من به زن‌های ‌کشورم فکر کردم: ابروهات رو وردار خب! چرا نمی ری لیزر؟ چرا نمی‌ری خال گوشتی رو برداری؟ واااا، این چه هیکلیه؟با این هیکل چه لختی هم پوشیده! چقدر بی ریخته طرف.چه کوتاهه.چه درازه.
بعد، فکر کردن به جهان سوم کاری نداشت.
.
می‌دانید سخت است که ما هنوز برای هم لباس می‌پوشیم ,برای هم رژیم می‌گیریم و جسم و فیزیک به بدترین شکل ممکن اولویت ماست،شبیه هم بودن، برای زیبا بودن! نداشتن خود باوری واعتماد به نفس و مخفی کردن نداشته‌هایمان در پشت نقاب اندام وبینی‌های عمل شده و لب‌های پروتز.
.
فکر کر‌دم چرا اینطوری شد؟چرا در عین حالی که دیگران را واقعا نمی بینیم و دوستشان نداریم واحترام نمی‌گذاریم بهشان، تمام زندگیمان را بر اساس نگاهشان تنظیم می کنیم ؟؟؟
.
فکر کردم تفاوت فقط در منطقه جغرافیایی و وضعیت اقتصادی نیست که از تفکرات و ذهنیت ها وخرافات و افکار مسموم رها شده‌اند،
اما ما برده یکدیگریم !
برده‌ی نگاه هم !
برده‌ی قضاوت‌های بی جای هم !
.
نوشته آلما توکل
??????
 

بالا