سه نقطه
کاربر جدید
- عضویت
- Oct 1, 2023
- جنسیت
- خانم
من یه دوستی داشتم خیلی بی حجاب بوده همیشه شالش افتاده بود گاهی حتی اصلا سر نمی کرد ، ولی یه روز دیدم شالشو خیلی با حجاب سرش کرده و کامل سرشو پوشونده یه جور که فقط گردی صورتش معلوم بود
تعجب کردم !
بهش گفتم :"تو! تو که اونقد بی حجاب بودی و به قول خودت آزاد بودی چی شد حالا این جوری سر و کلتو پوشوندی "
نمی خواست بگه ، ولی اصرار کردم اونقد اصرار کردم که راضی شد بگه
تعریف کرد که
یه روز که با تیپ همیشگیم سر لخت و بلوز و شلوار نشسته بودم تو اتوبوس و داشتم از خونه ی فامیلمون بر می گشتم ، یه خانومی که نزدیکم نشسته بود ازم پرسید:"موهات کراتینه یا طبیعی همین طوری صاف و لخته؟"
منم جواب داد:"طبیعی ، طبیعی"
دیدم زنه داره همین طور به موهام نگاه می کنه ، نه یه نگاه ساده یه نگاه پر حسرت ، رو مو ازش گرفتم چند لحظه بعد که دوباره رو کردم سمتش دیدم رو شو کرده یه سمت دیگه ، سمت یه خانوم دیگه که اونم مثل من موهاشو باز گذاشته بود ، وقتی موقع پیاده شدن داشتم از کنار اون خانوم رد میشدم بازم نگام کرد خیره ، نگاش یه جوری بود انگار یه غمی داشت ، آروم لبخند زد و گفت:"خوش به حالت با این موهای قشنگ" منم لبخند زدم و تشکر کردم ، همه ی اینا حتی یک دقیقه هم نشد ولی تو خاطرم موند روز بعدش وقتی داشتم جلوی آینه داشتم موهامو مدل می دادم یاد حرف و نگاه اون زن افتادم ، حس کردم نکنه واقعا دیدن مو های من باعث نگاه و لحن پر حسرت اون زن شده باشه ، وقتی با خواهرم در میون گذاشتم بهم خندید گفت آخه به ما چه ، چرا باید پی ناراحتی بقیه رو بگیریم ، اصلا به جهنم که ناراحت شد مهم دل خودمونه از دیدن موهات ناراحت میشه ! بره کور بشه نگاه نکنه ، مهم خود تویی که دلت چی می خواد ؛ خواهرم رکه رکه راحت هر حرفی رو به زبون میاره ، ولی حرفای خواهرم راضیم نکرد ، من نمی خواستم کسی با دیدن من رنگ حسرت به نگاهش بشینه ، غم تو صداش پیدا بشه ، من مثل خواهرم بی تفاوت نبودم ، از اون به بعد بیشتر حواسم به دل و نگاه بقیه بود من دیگه بی تفاوت نبودم ، اگه دیدن موهای من باعث آه و حسرت کسی بشه ، زیبایی موهای من که دست من نبود ، خدا بهم داده ، مگه خودم تلاشی براش کرده بودم که بخوام بگم حاصل تلاش منه هر کس همت کنه مثل من این جور موهاش قشنگ میشه ، اصلا چه دلیلی داره بخوام موهامو باز بزارم و به همه نشون بدم ، مگه داشتن این مو ها حاصل تلاش شبانه روزی منه که با افتخار نشون همه بدم ؟ یا مگه چشمه که برای دیدن باز بمونه ، یا بینی برای نفس کشیدن و دهنی برا حرف زدن ، واقعا چه دلیلی داشت موهام لخت بمونه ، از فردای اون روز دیگه شالمو انداختم رو سرم به مرور حجابم کامل تر شد و دیگه به جای بلوز مانتو پوشیدم ، خواهرم مسخرم می کرد می گفت امل برگشتی عقب ، این چه تیپیه مگه می خوای بری مدرسه ، ولی من اصلا به حرفای اون اهمیت نمیدادم چون مهم دل خودم بود که می خواست خیلی راحت و بی تفاوت رنگ حسرت به نگاه کسی بزنه
تعجب کردم !
![Face with open mouth :open_mouth: 😮](https://cdn.jsdelivr.net/joypixels/assets/6.0/png/unicode/64/1f62e.png)
نمی خواست بگه ، ولی اصرار کردم اونقد اصرار کردم که راضی شد بگه
تعریف کرد که
![Left arrow :arrow_left: ⬅️](https://cdn.jsdelivr.net/joypixels/assets/6.0/png/unicode/64/2b05.png)
منم جواب داد:"طبیعی ، طبیعی"
دیدم زنه داره همین طور به موهام نگاه می کنه ، نه یه نگاه ساده یه نگاه پر حسرت ، رو مو ازش گرفتم چند لحظه بعد که دوباره رو کردم سمتش دیدم رو شو کرده یه سمت دیگه ، سمت یه خانوم دیگه که اونم مثل من موهاشو باز گذاشته بود ، وقتی موقع پیاده شدن داشتم از کنار اون خانوم رد میشدم بازم نگام کرد خیره ، نگاش یه جوری بود انگار یه غمی داشت ، آروم لبخند زد و گفت:"خوش به حالت با این موهای قشنگ" منم لبخند زدم و تشکر کردم ، همه ی اینا حتی یک دقیقه هم نشد ولی تو خاطرم موند روز بعدش وقتی داشتم جلوی آینه داشتم موهامو مدل می دادم یاد حرف و نگاه اون زن افتادم ، حس کردم نکنه واقعا دیدن مو های من باعث نگاه و لحن پر حسرت اون زن شده باشه ، وقتی با خواهرم در میون گذاشتم بهم خندید گفت آخه به ما چه ، چرا باید پی ناراحتی بقیه رو بگیریم ، اصلا به جهنم که ناراحت شد مهم دل خودمونه از دیدن موهات ناراحت میشه ! بره کور بشه نگاه نکنه ، مهم خود تویی که دلت چی می خواد ؛ خواهرم رکه رکه راحت هر حرفی رو به زبون میاره ، ولی حرفای خواهرم راضیم نکرد ، من نمی خواستم کسی با دیدن من رنگ حسرت به نگاهش بشینه ، غم تو صداش پیدا بشه ، من مثل خواهرم بی تفاوت نبودم ، از اون به بعد بیشتر حواسم به دل و نگاه بقیه بود من دیگه بی تفاوت نبودم ، اگه دیدن موهای من باعث آه و حسرت کسی بشه ، زیبایی موهای من که دست من نبود ، خدا بهم داده ، مگه خودم تلاشی براش کرده بودم که بخوام بگم حاصل تلاش منه هر کس همت کنه مثل من این جور موهاش قشنگ میشه ، اصلا چه دلیلی داره بخوام موهامو باز بزارم و به همه نشون بدم ، مگه داشتن این مو ها حاصل تلاش شبانه روزی منه که با افتخار نشون همه بدم ؟ یا مگه چشمه که برای دیدن باز بمونه ، یا بینی برای نفس کشیدن و دهنی برا حرف زدن ، واقعا چه دلیلی داشت موهام لخت بمونه ، از فردای اون روز دیگه شالمو انداختم رو سرم به مرور حجابم کامل تر شد و دیگه به جای بلوز مانتو پوشیدم ، خواهرم مسخرم می کرد می گفت امل برگشتی عقب ، این چه تیپیه مگه می خوای بری مدرسه ، ولی من اصلا به حرفای اون اهمیت نمیدادم چون مهم دل خودم بود که می خواست خیلی راحت و بی تفاوت رنگ حسرت به نگاه کسی بزنه