قرار شده بود زنگ بزنه نزد ناخن کار

[شکلات تلخ ابی]

الان یک هفته منتطرم زنگ نزده گفت بود خودش زنگ میزنه ولی نزد میخوام برم پیشش کلاس منتظرم ولی زنگ نمیزنه چیکار کنم به مامانم میگم میگه خودش زنگ میزنه

 

[شکلات تلخ ابی]

خسته شدم انقدر منتظر موندم

 

[ایواز]

تو زنگ بزن

 

[زهرای خوشبخت]

الان یک هفته منتطرم زنگ نزده گفت بود خودش زنگ میزنه ولی نزد میخوام برم پیشش کلاس منتظرم ولی زنگ نمیزنه چیکار کنم به مامانم میگم میگه خودش زنگ میزنه

زنگش بزن

 

[شکلات تلخ ابی]

تو زنگ بزن

نگه چرا زنگ زدی

 

[شکلات تلخ ابی]

زنگش بزن

میخوام زنگ بزنم مامانم میگه خودش گفته زنگ میزنه

 

[زهرای خوشبخت]

میخوام زنگ بزنم مامانم میگه خودش گفته زنگ میزنه

خب اینجوری بلاتکلیفی

 

[شکلات تلخ ابی]

خب اینجوری بلاتکلیفی

دقیقا نه میتونم درس بخونم نه کاری همش منتظر زنگ

 

[ایواز]

نگه چرا زنگ زدی

بگه
بگو خب خبری ازت نشد من زنگ زدم

 

[زهرای خوشبخت]

خب دیگه خودت زنگش بزن

دقیقا نه میتونم درس بخونم نه کاری همش منتظر زنگ