روژبین
Guest
استعفا بدم بیوفتم دنبال دوباره درس خوندن
بلکه شاید حداقل آرامش ذهنی پیدا کنم ?
متاسفانه داستان از اونجایی شروع شد که رفتم دندون عقلمو جراحی کردم
منشی بهم گفت باید جراح فک و صورت برات دندون رو دربیاره کار عمومی نیست.
منم که اسم جراح فک و صورت رو داخل نت سرچ کردم اول عکساشو دیدم خوشم اومد تا کارم به اونجایی رسید که جلد یک فونسکا (فونسکا و پیترسون جزو رفنرنس های اصلی این رشته هستن )
خریدم
بدترین مشکلم اینه دارم غذا میخورم تو فکرمه
با دوستام از راه سینما برمیگردم تمام مدتی که دارم پیاده روی میکنیم تو فکرمه
موقع غذا خوردن ، گوش کردن به حرف یکی دیگه ، سرکار موقع کار کردن ، ..... تو حمام تو دستشویی
دو ساله درگیرشم شدید !
قسمت بد ماجرا اینه من دلم میخواد همین زندگی عادی الان خودمو داشته باشم
(من شغل دارم دولتی اما قرار دادیم )
اما در آینده رسمی میشم و پیشرفت هم میکنم
اما این حس عجیب افتاده داخل سرم نمیذاره از زندگیم لذت ببرم
23 سالمه !
چجوری میشه یه چیزی که تو ذهن آدم میوفته رو پاک کرد ؟تجربه ای دارین ؟
بلکه شاید حداقل آرامش ذهنی پیدا کنم ?
متاسفانه داستان از اونجایی شروع شد که رفتم دندون عقلمو جراحی کردم
منشی بهم گفت باید جراح فک و صورت برات دندون رو دربیاره کار عمومی نیست.
منم که اسم جراح فک و صورت رو داخل نت سرچ کردم اول عکساشو دیدم خوشم اومد تا کارم به اونجایی رسید که جلد یک فونسکا (فونسکا و پیترسون جزو رفنرنس های اصلی این رشته هستن )
خریدم
بدترین مشکلم اینه دارم غذا میخورم تو فکرمه
با دوستام از راه سینما برمیگردم تمام مدتی که دارم پیاده روی میکنیم تو فکرمه
موقع غذا خوردن ، گوش کردن به حرف یکی دیگه ، سرکار موقع کار کردن ، ..... تو حمام تو دستشویی
دو ساله درگیرشم شدید !
قسمت بد ماجرا اینه من دلم میخواد همین زندگی عادی الان خودمو داشته باشم
(من شغل دارم دولتی اما قرار دادیم )
اما در آینده رسمی میشم و پیشرفت هم میکنم
اما این حس عجیب افتاده داخل سرم نمیذاره از زندگیم لذت ببرم
23 سالمه !
چجوری میشه یه چیزی که تو ذهن آدم میوفته رو پاک کرد ؟تجربه ای دارین ؟