شعر 2...

  • شروع کننده موضوع lady of the night
  • تاریخ شروع

lady of the night

Guest
شبی ش ر ا ب به یاد تو نازنین خوردم


ش ر ا ب ناب از انگور دستچین خوردم



غلط کردی اینچه کاری بود اخه ? ? ? ?

❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️

ای گل نازنین من، تا تو نگاه می کنی


لطف بهار عارفان، در تو نگاه کردن است


فداتتتت

❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
مرا جانانه در آغوش بگیر


موهایم را با آن دست های نازنینت نوازش کن


و سرم را چون نوزادی دو ماهه


روی سینه ات بگذار


می خواهم تمام عمر


نفسم از جای گرم بلند شود

این عاشقانه بود دیگه

❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
ای نازنین دلدار من بنشسته ای درجان من







از کفر زلف عنبرت خوش برده ای ایمان من







من در سرای بیکسی با اینهمه دلواپسی







با یاد تو سر می کنم ای یاد تو سامان من







بیهوده می گوید سخن هرکس نمی خواهد تورا







من گشته ام خواهان تو، توگشته ای خواهان من







من بوده ام گریان چنین در هجر بی پایان او







جانان چه می خواهد مگر از دیده ی گریان من







یا رب چرا ابرو کمان خون در دل ما می کند







با زلف وگیسو می زند بر قامت چوگان من







شاهان اگر گاهی نظر بر زیر دستان می کنند







او را شود فکری کند بر درد بی درمان من







زاهد نمی فهمد که من اینگونه می گویم سخن







دام کلام او چرا افتاده در دامان من







جانا تو از ساقی بگو از باده و از می بگو







ازفتنه ی صهبا بگو در شعر و در دیوان من
 

بالا