تاپیک شعر سایت مادران

[Mamane matin]

ﻣﺪﺍﻡ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﻣﮯﺷڪﻨﻨﺪ
ﺳڪﻮﺕ ﻣﮯڪﻨﮯ

ﻫﯿﭻ ﻧﻤﮯﮔﻮیے
ﺣﺘﮯ ﺍﺧﻢ ﻫﻢ ﻧﻤﮯڪﻨﮯ

ﺩﻟﺖ ﺭﺍﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﮮو ﺁﺭﺍﻡ ﻣﮯﺭﻭے

ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﮯڪﻨﻨﺪ
" ﺑﮯ ﻣــــﻌـــــﺮﻓــــت "

دقیقا?

 

[دخترلاکچری]

شدم درگیر دلتنگی
دارم از بغض می بارم
تو نیستی و بدون تو
به دام غم گرفتارم
تو این شب های دلتنگی
تو و عشقت رو کم دارم
دلم می خواد بدونی که
تو رو خیلی دوست دارم
چشات یک رود پر آب و
نگاهت عین یه دریاست
تماشات و دوسش دارم
اخه چشمای تو زیباست
بمون با من که همراهت
دلم از غم گریزونه
تو باشی پیش من اینجا
غمت با نمی مونه
ولی وقتی که نیستی تو
دلم تو غصه زندونه

 

[دخترلاکچری]

دقیقا?

سلام مهربونم خوبی ??❤

ممنونم بابت تمام لایکات خیلی عزیزی ❤?

 

[دخترلاکچری]

در خلوت چشمانم
تنها
تصویر توست
که دیده می شود
یعنی دیدگانم
در عاشقی وفادارند
و جای تو را
به هیچ غریبه ای نمی سپارند

 

[دخترلاکچری]

‌ هوای دلم...
در حالت هشدار است!
اما من...
نه عاشقی کردن را
تعطیل می کنم...
و نه بر دوستت دارم گفتن هایم
ماسک می گذارم؛!
این نفس گیر جذاب را
با هیچ چیز دیگر
عوض نخواهم کرد...

 

[Mamane matin]

سلام مهربونم خوبی ??❤

ممنونم بابت تمام لایکات خیلی عزیزی ❤?

سلام قشنگم ممنون تو خوبی??

قربونت گلم همچنین?

 

[دخترلاکچری]

این قلب که محزون‌تر از او پیدا نیست
وین چشم که پرخون‌تر از او پیدا نیست

دانی ز چه آن شکسته وین خونین است
زان حسن که افزون‌تر از او پیدا نیست...

 

[دخترلاکچری]

به خاطر آرزوی یک لحظه‌ی من که پیشِ تو باشم
به خاطر شبنمی بر برگ
هنگامی که تو خفته‌ای
به خاطر یک لبخند
هنگامی که مرا در کنار خود ببینی!
به خاطر سنگ‌فرشی که مرا به تو می‌رساند
نه به خاطر شاه‌راه‌های دوردست؛
به خاطر ناودان ، هنگامی که می‌بارد
به خاطر کندوها و زنبورهای کوچک
به خاطر جارِ سپیدِ ابر در آسمانِ بزرگِ آرام
به خاطر تو!

 

[دخترلاکچری]

بعضی حرفا از جنس پلاستیکن؛ در عین بی ارزش بودن، توی ذهن میمونن و تجزیه نمیشن و فقط سال های سال تو سرت باهاشون کلنجار میری.

 

[دخترلاکچری]

بـہ دُنيــاآمَديـم گُفتن خوش قَـدم باد
اَمّــا............. اما ماڪُــجا،خوش ڪُــجا
بُـزرگ شُديم تا آينـده سَلام دَهيــم
اَمّــا ما ڪُــجا آیـنده ڪُــجا
رِفاقت ڪرديم،امّايادگاررِفيق دَرڪمَرجا ماند
اَمّــا.......ماڪُــجا،رِفـاقَتــ ڪُـجا؟!!.......
دَردام عِشق اُفتاديم سرانجامش زَخم قلَب بود........
اَمّــاما ڪُــجا،عِشق ڪُــــجا؟!!.......
شِڪستيم نابـودشُديم دَراين هستے
اَمّــا..........ماڪُــجا،اُمیـدڪـُــــجا؟!!.......
خـاستيم اَزنوبِسازيم هَمہ جـاباختيـم
اَمّــا...........
ماڪُــجا،پیـروزے ڪُـجا؟!!........
نَبودڪسے دَرڪِنارمان،
تاڪمتَرشَودزَجرمان
اَمّــا.......ماڪُــجا؟!!......
دیــگران ڪُــجا!!........
تَـمام شُداين زندگے!!!!..........
فَقط زنده ايـم!!...........
وگرنہ ماڪُــجا؟!!........
پــایــان ڪُــجا؟!!!!.........

 

[دخترلاکچری]

««گریه‌های هرشب»»

قلب من درحسرت تومرگ رادیدارکرد
گریه‌های هرشبم دیگرمرابیمارکرد؛..........

آنچنان گشتم به دنبالت که ویرانم دگر
رفتنت این شهرراروی سرم آوارکرد!!........

قبل تواینگونه سرگردان نبودم روزوشب
دردتومن راچنین غمگین وناهنجارکرد،..........

بی توغمگینم ولی عیبی نداردای عزیز
روزگارم مرهم دردمراسیگارکرد............

زندگی باعاشقی کردن مگرزیبانبود
عشق تواندوه قلبم راچرابسیارکرد؟؟!!!!........

بازدرشعرم اگرازغم بگویم خوب نیست
شعرمن چشمان دنیاراشبی خونبارکرد؛........

بازامشب بی توجاری می‌شودباران غم
ابرغم‌هاباردیگرآسمان راتارکرد!!!!............

 

[دخترلاکچری]

امامن هیچوقت کسی رونداشتم،که بخوام بهش تکیه کنم،چون هرکس که اومدفقط دلموشکوندوآتیشم زدوبعدهم همه تقصیرهاگردن من انداخت تاخودشوبیگناه نشون بده............
حالااین منم که درجمع خودیهاهم شدم یه غریبه ناشناس،ودارم می‌سوزم ومیسازم بامرگ تدریجی.........

 

[دخترلاکچری]

در هفت آسمان چو نداری ستاره‌ای
ای دل کجا روی که بود راهِ چاره‌ای

حالی نماند تا بزنی فالی ای رفیق
خیری کجاست تا بکنی استخاره‌ای

هر پاره‌ی دلم لب زخمی‌ست خون‌فشان
جز خون چه می‌رود ز دلِ پاره پاره‌ای

دیدار دلفروز تو عمر دوباره بود
اینک شبِ جدایی و مرگ دوباره‌ای

از چینِ ابروی تو دلم شور می‌زند
کاین تیغِ‌کج به خونِ که دارد اشاره‌ای

گر نیست تابِ سوختنت گِردِ ما مگرد
کآتش زند به خرمنِ هستی شراره‌ای

در بحرِ ما هر آینه جز بیمِ غرق نیست
آن به کزین میانه بگیری کناره‌ای

ای ابرِ غم ببار و دل از گریه بازکن
ماییم و سرگذشتِ شبِ بی‌ستاره‌ای

 

[دخترلاکچری]

مــــرا آشفته‌ی خود کرده ای امـا ببین مویت
چگونه رام خود کرده‌ست خودکار سیاهم را

بــــرای بردن ایمان من لبخند هـم کافی ست
همین یک شعله آتش می زنـــد انبار کاهم را

 

[دخترلاکچری]

روزیکه من مُردم...
روی قبرم ننویسید که او شاعر بود!
که خدا ناظر بود...
آن همه اشک شما...
رویِ چشمان فریب افکنتان...
بهر حالِ خودتان بود و فقط ظاهر بود!
نکنید یاد ز من...
بعد از آن رنج عذاب سفری...
که رَوَد روح ز تن،
نزنید شیون و فریاد به غم...
نزنید آتش بیجا به شمع...
نزنید زخم به آن ساقه‌ی رز...
محضِ هر دسته گلی...
که رسانید به آرامگه من...
تن بیجان مرا.. نکنید بت...
شعر مهتاب مرا.. نبرید شب...
من به اشکهای شما مشکوکم!!!
من به اشکهای شما مشکوکم!!!
من ازین طایفه‌یِ زنده‌کش مرده‌پرست دلگیرم...
وَ شکایت به عدالتکده‌یِ عرش خدا خواهم برد،
وَ در آغوش پُر از مهرِ خودش خواهم مرد...

 

[دخترلاکچری]

هر دل ڪه جدا از تو شود دل‌شدنی نیست
ایمان به جز از راه تو حاصل شدنی نیست

عقلی ڪه گره خورد به عشق تو یقینأ
از سنگ غم حادثه زایل شدنی نیست

هر قدر عبادت شده از اول خلقت
با ضربت تیغ تو معادل شدنی نیست

با ایه أڪملت لڪم گفت خداوند
دین جز به تولای تو ڪامل شدنی نیست

ما رو به تجلای شما اهل نمازیم
این قبله به هر سو متمایل شدنی نیست

بی مهر توماراچه نمازی چه طوافی؟
بی مهرتویڪ رڪعت قابل؟...شدنی نیست

ای ابر خطا پوش ڪرم ڪن که در این شهر
رحمت به جز از چشم تو نازل شدنی نیست

 

[دخترلاکچری]

میگه سهم مااااا قفس نبود........
قفس بدست آدمی ساخته شد...........
سهم ماااااآدم نبودفرشته بودکه به حسادت قفس انداخته شد........
سهم مااااقصری ازجنس صفاو
نهری ازجنس ودعای ماهیابود؛.......
که آتش بی رحم ازحرص کباب،
سهم ماراازگرمافروخت وسوختن خرید......
حال سهم ماااسوختن هست،وسوختن هست و سوختن.آه آه آه!!!!............

 

[دخترلاکچری]

بـہ دُنيــاآمَديـم گُفتن خوش قَـدم باد
اَمّــا............. اما ماڪُــجا،خوش ڪُــجا
بُـزرگ شُديم تا آينـده سَلام دَهيــم
اَمّــا ما ڪُــجا آیـنده ڪُــجا
رِفاقت ڪرديم،امّايادگاررِفيق دَرڪمَرجا ماند
اَمّــا.......ماڪُــجا،رِفـاقَتــ ڪُـجا؟!!.......
دَردام عِشق اُفتاديم سرانجامش زَخم قلَب بود........
اَمّــاما ڪُــجا،عِشق ڪُــــجا؟!!.......
شِڪستيم نابـودشُديم دَراين هستے
اَمّــا..........ماڪُــجا،اُمیـدڪـُــــجا؟!!.......
خـاستيم اَزنوبِسازيم هَمہ جـاباختيـم
اَمّــا...........
ماڪُــجا،پیـروزے ڪُـجا؟!!........
نَبودڪسے دَرڪِنارمان،
تاڪمتَرشَودزَجرمان
اَمّــا.......ماڪُــجا؟!!......
دیــگران ڪُــجا!!........
تَـمام شُداين زندگے!!!!..........
فَقط زنده ايـم!!...........
وگرنہ ماڪُــجا؟!!........
پــایــان ڪُــجا؟!!!!.........

 

[دخترلاکچری]

هزار خاطره دارم، هزار دلسردی
چرا همیشه خرابم؟ چه با دلم کردی؟

چقدر از تو نوشتن برای من سخت است
تو اشکِ شعرِ مرا بی صدا درآوردی

غروب و نم نمِ باران و کوچه ها...یعنی
شروعِ دربدری ها...شروعِ ولگردی

مرورِ خاطره هایت عذابِ سنگینی ست
به "دل" چگونه بگویم که بر نمی گردی؟

خوشا به حالِ غزل ها، فقط تو را دارند
تو با تمامیِ آنها رفیق و همدردی

 

[دخترلاکچری]

به دیدنم بیا!
حتی اگر پارویَت را آب برده باشد.
حتی اگر از قطار جا مانده باشی.
و حتی اگر مرا نشناسی...!

باور کن،
من خودم راه خانه‌ات را بلدم.
اما می‌خواهم بدانم،
زمانیکه به در خانه‌ات آمدم.
زمانیکه آنسوی دَر می‌ایستم و نامت را صدا می‌زنم،
کسی هست که
دَر را برایم باز کند یا نه...!؟

به دیدنم بیا
قبل از اینکه دیر شده باشد!