شعر و شاعر....

  • شروع کننده موضوع نوری....
  • تاریخ شروع

نوری....

Guest
پر از شعرم ولی بی تو، زبان واژه لالست و…
نمی دانی که بعد از تو، دل من در چه حال است و…
تو هم یک آدم ساده، تو هم یک مرد معمولی
چه شد من عاشقت گشتم؟! برایم یک سوال است و…

نه مثل لیلی و شیرین، نه مثل ویسم و عذرا…
که مرد من! به تو عشقم، به قرآن بی مثال است و…

شب من با خیال تو، پر از آرامش و رویا
به دور از این هیاهوها، به دور از قیل و قال است و…

تو تقدیر منی عشقم، تویی سهم من از دنیا
نشسته نقش عشق تو، به دل… در هر چه فال است و…

نباشی گفتن از فردا، نباشی شادی و خنده
و بودم در نبود تو، بکن باور محالست و…

خلاصه بی تو من هیچم، پر از اشکم، پر از گریه
پراز شعرم، ولی بی تو، زبان واژه لال است و …
 
استارتر
استارتر

نوری....

Guest
نازنینم عاشقت هستم ولی آیا تو هم …؟
من که خیلی سخت دل بستم ولی آیا تو هم …؟

عاشقت هستم خجالت می کشم از گفتنش
من حیا کردم دهان بستم ولی آیا تو هم …؟

لحظه ای افتاد چشمانت به چشمانم ولی ..
از نگاهت همچنان مستم ولی آیا تو هم …؟

سعی کردم تا نظر بازی کنم رویم نشد
حیف،من رویم نشد ، جَستم ولی آیا تو هم …؟

از زمین تا آسمان، از آسمان تا کهکشان …
زیرو رو کردم تو را جُستم ولی آیا تو هم …؟

کاش میشد قسمتم باشی تو ای حوّای من
من که رفتم ، آدمی پستم ولی آیا تو هم …؟
عاشقی از جنس مجنونم بیا لیلای من
من که مجنونی ازین دستم ولی آیا تو هم ..؟
نیستی پیشم ولی لیلای من این را بدان
نازنینم عاشقت هستم ولی آیا تو هم …
 
استارتر
استارتر

نوری....

Guest
با نگاهی که شب دوش اشارت کردی
به خدا بود و نبودم همه غارت کردی

آشکارا نتوان گفت چه کردی و چه بود
آن عبارت که تو پنهان به اشارت کردی

کعبه‌ی گل همه را، کعبه‌ی دل خاصان راست
کعبه سهل است، خدا را تو زیارت کردی

دلم آتشکده‌ی عشق و ز غم ویران بود
تو بت آتشکده‌ی عشق عمارت کردی

شعر و شور و دل دیوانه و آزادگیم
همه را بسته‌ی زنجیر اسارت کردی

ابر من عابر آفاق نهان نومیدی
آشکارا تو ز امید عبارت کردی

کاش می‌شد بنویسم چه نوشتی با چشم
کاش می‌گفت عبارت چه اشارت کردی

نادر از هند نبرد، آنچه تو بردی ز دلم
که تو مهری و مهاری و مهارت کردی

دلم ایران و تو اسکندر طاییس اطوار
زدی و سوختی و کشتی و غارت کردی
 
استارتر
استارتر

نوری....

Guest
نتا نت های مضرابی و با سنتور میرقصی
خودت ماهی و داری همچنان ماهور میرقصی

شلال مویت ابریشم، رسیده تا کمرگاهت
رها از پیله چون پروانه ای در نور میرقصی

عسل چشمی و شهبانوی کندوهای کوهستان
که شهدا شهد بین آنهمه زنبور میرقصی

نه تنها من که میگردد به دورت دامن چین چین
تو حق داری که این گونه به خود مغرور میرقصی

عروس شاه ماهی هایی و یک شب به شوق من
دل از دریا بریده، باله زیر تور میرقصی

ش را ب از منحنی طرح اندام تو میریزد
خمارم میکنی از بس که هی انگور میرقصی

شدم مشکوک از دست تناقض های رفتارت
تو که این قدر شیرینی چرا با شور میرقصی؟!

زبانم بند آمد از بلندای بلورینت
تتن تن عشوه میریزی تتن تن/بور میرقصی

بدون هیچ مرزی شد حسابم پاک پاکستان
چه خوش اقبالم از این که چنین لاهور میرقصی

تو شاید دختر بهرامی و بعد از هزاران سال
کمند افکن به طرح خط خطی گور میرقصی

شب بارانی و این سوی شیشه.. قهوه ات یخ کرد
تو آن سو همچنان بارانی و هاشور میرقصی

من اصلن هیچ، واژه واژه های این غزل هم هیچ
خودت آیا نمیلرزد دلت اینجور میرقصی؟
 
آخرین ویرایش:

ملیحه

Guest
نتا نت های مضرابی و با سنتور میرقصی
خودت ماهی و داری همچنان ماهور میرقصی

شلال مویت ابریشم، رسیده تا کمرگاهت
رها از پیله چون پروانه ای در نور میرقصی

عسل چشمی و شهبانوی کندوهای کوهستان
که شهدا شهد بین آنهمه زنبور میرقصی

نه تنها من که میگردد به دورت دامن چین چین
تو حق داری که این گونه به خود مغرور میرقصی

عروس شاه ماهی هایی و یک شب به شوق من
دل از دریا بریده، باله زیر تور میرقصی

**** از منحنی طرح اندام تو میریزد
خمارم میکنی از بس که هی انگور میرقصی

شدم مشکوک از دست تناقض های رفتارت
تو که این قدر شیرینی چرا با شور میرقصی؟!

زبانم بند آمد از بلندای بلورینت
تتن تن عشوه میریزی تتن تن/بور میرقصی

بدون هیچ مرزی شد حسابم پاک پاکستان
چه خوش اقبالم از این که چنین لاهور میرقصی

تو شاید دختر بهرامی و بعد از هزاران سال
کمند افکن به طرح خط خطی گور میرقصی

شب بارانی و این سوی شیشه.. قهوه ات یخ کرد
تو آن سو همچنان بارانی و هاشور میرقصی

من اصلن هیچ، واژه واژه های این غزل هم هیچ
خودت آیا نمیلرزد دلت اینجور میرقصی؟
این شعر از کیه ؟
 
استارتر
استارتر

نوری....

Guest
وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من

ناله زیر و زار من زارتر است هر زمان
بس که به هجر می‌دهد عشق تو گوشمال من

نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو
دست نمای خلق شد قامت چون هلال من

پرتو نور روی تو هر نفسی به هر کسی
می‌رسد و نمی‌رسد نوبت اتصال من

خاطر تو به خون من رغبت اگر چنین کند
هم به مراد دل رسد خاطر بدسگال من

برگذری و ننگری بازنگر که بگذرد
فقر من و غنای تو جور تو و احتمال من

چرخ شنید ناله‌ام گفت منال سعدیا
کآه تو تیره می‌کند آینه جمال من
 

ملیحه

Guest
شهراد میدری??
سرچ کردم یه شعرشو خوشم اومد .


تو غلط میکنی این گونه دل از ما ببری


سر خود آینه را غرق تماشا ببری


مرده شور من ِ عاشق که تو را می خواهم


گور بابای دلی را که بـــه اغوا ببری


چه کسی داد اجازه که کنی مجنونم


به چه حقی مثلن شهرت لیلا ببری


به من اصلن چه که مهتابی و موی تو بلند


چه کسی گفته مرا تا شب یلدا ببری


بخورد توی سرم پیک سلامت بادت


آه، از دست شرابی که تو بالا ببری


زهر مار و عسل، از روی لبم لب بردار


بیخودی بوسه به کندوی عسلها ببری


کبک کوهی خرامان! سر جایت بتمرگ


هی نخواه این همه صیاد به صحرا ببری


آخرین بار ِ تو باشد که میآیی در خواب


بعد از این پلک نبندم کــه به رویا ببری


لعنتـی! عمر مگر از سر راه آوردم


که همه وعده ی امروز به فردا ببری


این غزل مال تو، وردار و از اینجا گم شو


به درک با خودت آن را نبری یا ببری


باحال بود
 
استارتر
استارتر

نوری....

Guest
سرچ کردم یه شعرشو خوشم اومد .


تو غلط میکنی این گونه دل از ما ببری


سر خود آینه را غرق تماشا ببری


مرده شور من ِ عاشق که تو را می خواهم


گور بابای دلی را که بـــه اغوا ببری


چه کسی داد اجازه که کنی مجنونم


به چه حقی مثلن شهرت لیلا ببری


به من اصلن چه که مهتابی و موی تو بلند


چه کسی گفته مرا تا شب یلدا ببری


بخورد توی سرم پیک سلامت بادت


آه، از دست شرابی که تو بالا ببری


زهر مار و عسل، از روی لبم لب بردار


بیخودی بوسه به کندوی عسلها ببری


کبک کوهی خرامان! سر جایت بتمرگ


هی نخواه این همه صیاد به صحرا ببری


آخرین بار ِ تو باشد که میآیی در خواب


بعد از این پلک نبندم کــه به رویا ببری


لعنتـی! عمر مگر از سر راه آوردم


که همه وعده ی امروز به فردا ببری


این غزل مال تو، وردار و از اینجا گم شو


به درک با خودت آن را نبری یا ببری

باحال بود
آره واقعا زیباست
 

بالا