ملیحه
⭐⭐⭐ملکه⭐⭐⭐
- عضویت
- May 4, 2023
- جنسیت
- خانم
همه ی زخمها یک روز خوب میشوند .
بعضیها زود تر ، بی درد تر ، بی هیچ ردّی از بین میروند . یک روز صبح که لباس میپوشی متوجه میشوی اثری از آن نیست .
متوجه میشوی خیلی وقت است به آن فکر نکرده ای . یکروز دیگر آنجا نیست .
بعضی زخمها عمیق ترند . ملتهبند . درد دارند . با هر لمسِ بی هوا ، سوزشی از زبری روی زخم شروع میشود ، ریشه میزند به اعصاب دستانت ، به اعصابِ زانوانت ، به شقیقه ها ، به ماهیچههای قلبت ، به چشمانت ، به کیسههای اشکی گوشه ی چشمانت . شب ها ، به پهلوی راست میخوابی و مواظبی زخمت سر باز نکند . روزها روی آن را خوب میپوشانی . دلت نمیخواهد کسی زخمت را ببیند . دلت نمیخواهد کسی چیزی بپرسد . میدانی آنجاست ، ولی با همه درد و سوزشش دلت میخواهد فراموشش کنی .
یکروز صبح که لباس میپوشی متوجه میشوی از زخمهایت تنها خطهای کج و معوج صورتی رنگی مانده و از دردهایت یک یادآوری محو از حسی که مدتها گریبان گیرت بود و حالا دیگر نیست . دیگر نیازی به پنهان کردن هیچ چیزی نداری . از خانه بیرون میزنی . نفسی تازه میکنی . دیگر از خودت و زخمهایت نمیترسی . از آدمهایی که زخمی ات میکنند نمیترسی . میدانی که همه ی زخمها دیر یا زود خوب میشوند ...
حتی آنهایی که از عزیزترینهایت خورده ای .