مرجع مزخرفات۲
⭐کاربر ویژه⭐
- عضویت
- Jun 16, 2024
- جنسیت
- خانم
اول که دیشب اصلا نتونستم بخوابم چون کلا اتاقم به روشنی نور خورشید بود🫠
عکسای اتاقم که داخلش کلا روز بود رو هم میزارم
یارو پروژکتور تو کوچه روشن کرده اون ابلیسک... چیز نه اون تیر چراغ برق هم که روشن منم پرده رو زدم کنار یه لامپم که نورش اندازه نور شمسه روشن کردم اونجا کلا روز شده شیطونه میگه برم یه شمع هم روش روشن کنم... خلاصه مجبور شدم در اتاقمو ببندم چون بابام داد بیداد راه انداخته بود که شب برای تاریکیه و من از نور بدم میاد و مهشید چرا شبو تبدیل به روز کردی و مهشید به کی رفتی و شیطان حق داره و.... 🫣
تازه موقع خواب هم نمیدونم چرا من خوابیدم یهو (چون به شکم میخوابم) حس کردم اون قسمت کمرم داغ شد
خلاصه با وجود اینکه از گرمای جهنم بیشتر گرمم بود یه پتو هم کشیدم و پس از خواندن کتاب خوابیدم.. صبحم (حدود یک ساعت پیش) بازم با اون گرما و اینکه طبق معمول توی خواب آدم خوارا و شیطان افتادن دنبالم و به خاطر اون گرما (و یه حسی داشت انگار ده تا پتو رو کشیدن روت.. هم احساس سنگینی بود هم داغی) بیدار شدم و رفتم آب بخورم... که خدایا من نمیدونم چه گناهی کردم که رفتم آب بخورم وقتی چند قلپ آب خوردم دیدم تو لیوان جسد یه پشه افتاده
شکست عشقی خوردم
الانم دارم فکر میکنم که وقتی اون کارخونه رو آتیش زدم کسی نمرده باشه...
عرررررر
@ملوسکتونم
@سانسوریا۲
@star
عکسای اتاقم که داخلش کلا روز بود رو هم میزارم
یارو پروژکتور تو کوچه روشن کرده اون ابلیسک... چیز نه اون تیر چراغ برق هم که روشن منم پرده رو زدم کنار یه لامپم که نورش اندازه نور شمسه روشن کردم اونجا کلا روز شده شیطونه میگه برم یه شمع هم روش روشن کنم... خلاصه مجبور شدم در اتاقمو ببندم چون بابام داد بیداد راه انداخته بود که شب برای تاریکیه و من از نور بدم میاد و مهشید چرا شبو تبدیل به روز کردی و مهشید به کی رفتی و شیطان حق داره و.... 🫣
تازه موقع خواب هم نمیدونم چرا من خوابیدم یهو (چون به شکم میخوابم) حس کردم اون قسمت کمرم داغ شد
خلاصه با وجود اینکه از گرمای جهنم بیشتر گرمم بود یه پتو هم کشیدم و پس از خواندن کتاب خوابیدم.. صبحم (حدود یک ساعت پیش) بازم با اون گرما و اینکه طبق معمول توی خواب آدم خوارا و شیطان افتادن دنبالم و به خاطر اون گرما (و یه حسی داشت انگار ده تا پتو رو کشیدن روت.. هم احساس سنگینی بود هم داغی) بیدار شدم و رفتم آب بخورم... که خدایا من نمیدونم چه گناهی کردم که رفتم آب بخورم وقتی چند قلپ آب خوردم دیدم تو لیوان جسد یه پشه افتاده
شکست عشقی خوردم
الانم دارم فکر میکنم که وقتی اون کارخونه رو آتیش زدم کسی نمرده باشه...
عرررررر
@ملوسکتونم
@سانسوریا۲
@star