زن_جومونگ_منم
Guest
خیلی ترسیدم باعث شد اینجا تاپیک بزنم دویتان من حدود هشت ماهی میشه ب هرچی فک میکنم اون اتفاق میوفته شاید از نظر خیلیا ساده باشه و چرت ولی داره دیوونم میکنم ده دقیقه قبل دلشتم مرغ ریزه میکردم با خودم فک کردم ک کاش کباب میکردم اینا واس کباب خیلی خوبه دیدم شوهرم پیام داده مرغارو قاطی ابلیمو و مخلفات کن بیام کباب کنم بیخیال شدم گفتم ولش کن بزار با خودم اهنگ بخونم شاید حواسم پرت بشه ک بهش فک کردم و اتفاق افتاد الان دیدم یکی تاپیک زده همون اهنگ **** هروقت ک بودی همه چی قشنگ شد.... خیلی طولانیه حرفام میدونم ولی تورو خدا کمکم کنید هرروز همینجوریه خیلی پیش میاد نت نداشتم گفتم پیام بدم شوهرم نت بخره بیس تومن ب حضرت علی مامانم همون لحظه بیس تومن فرستاد گف بابات واسه ابجیت ش فرستاد واس تو هم فرستاد... و خیلی چیزای دیگ مص مرگ سیروس گرجستانی حرفای محمد امین کریم پور چیز هایی درباره برادر شوهرم و خیلی چیزای دیگ ب نظرتون چیکار کنم تورو خدا هر چی میدونید بگید کمکم کنید حتی تو ذهن خودم ارامش ندارم ب مادرم سه روز پیش گفتم ببرتم پیش ********.... ب نظرتون بیخیالی طی کنم بهتر میشه؟؟؟؟
@مژده تورو خدا کمک کن اگ چیزی میدونی عزیزم
@مژده تورو خدا کمک کن اگ چیزی میدونی عزیزم