ساتیا
کاربر جدید
- عضویت
- Apr 23, 2024
- جنسیت
- خانم
من ماه پیش تاپیک زدم خواهرم اومده بود شهرستان ماخونه مامانم بود قسمم داد گفت به هیچ کس نگم حتی به همسرم گفت بین خودمون بمونه دخترم میخواد برای گرفتن تخصص بره آلمان درس بخونه بعد گفت من خیلی یورو خریدم ولی بازم نیاز دارم شش ماه اول باید خرج و مخارج خودش توی اون کشور و بده بعدش دولت میده صدوپنجاه هزار یورو لازم داشت که تقریباً بیست هزار تاش رو نخریده بود گفت اگه پس انداز مخفی داری قرض بده به شوهرت نگو به هیچ عنوان نگو تا دخترم نرفته نمیخوام هیچ کس بفهمه که میخواد آلمان بره قطعی شد و رفت اون موقع اشکال نداره فهمیدن..خب منم چیزی به همسرم نگفتم پس انداز مخفی هم نداشتم بهش بدم طلا داشت فروخت و بقیه اش رو درست کرد بعد بقیه خواهر و برادرام اصلا نمیدونستن فقط به منو مادرم گفته بود خب من منتظر بودم خواهرم یه دعوتی انجام بده هممون وخبردار کنه ولی بدون هیچ حرفی اومدن خونه مامانم و فقط با مادرم خداحافظی کرده و بردنش فرودگاه و برگشتن بعد شروع کرده به فحاشی بقیه یعنی منو خواهرم و برادرم که چرا دخترم و دعوت نکردن براش تحفه نگرفتن فلان نکردن من که میدونستم خب قسمم داده بود به همسرم نگم به هیچ کس نگم بعد اون دوتا بینوا هم اطلاع نداشتن که بنده های خدا.. میگه همتون خبر داشتید خب خواهر من وقتی میگی به شوهرت نگو چطور من دخترت و دعوت میکردم یا اون دوتا اطلاع نداشتن بنده خداها.. الان به نظر شما حق با کیه منطقی نظر بدین ممنون..من میگم باید دوهفته جلوتر دعوتی بزرگ میگرفت ماهارو دعوت میکرد ماهم جلوی سر و همسرمون به داشتن همچین خواهرزاده ای افتخار میکردیم بعد ماهم دونه دونه دعوتش میکردیم و تحفه ناقابلی هم میدادیم بهش خدا شاهده من براش هیتر برقی میخواستم سفارش بدم یادگار ببره کمی هم پسته و بادام و گردو و کشمش براش گرفته بودم فقط منتظر بودم وقتی زنگ نمیزنن خبر نمیدن چیکار کنم