یه بار سوسک اومده بود تو اتاقم بعد شبم بود
اقا من حس میکردم یه چیزی رو دستم هی وول میخوره میگفتم نه بابا این موهامه
اقا یدفعه نور گوشیو گرفتم سمتش یک جیغی زدمممم
همسایمون تعریف میکرد یبار خواب بود بعد خواب ی چیز خوشمزه میدیدن حواسش نبوده بعد ی سوسک میاد نمیدونم کجاش اینم تو خواب فکر میکرده خوراکی خوشمزست اونو با دسش میگیره میزاره دهنش
واسه من تعریف کرد چندین شد
یه بار سوسک اومده بود تو اتاقم بعد شبم بود
اقا من حس میکردم یه چیزی رو دستم هی وول میخوره میگفتم نه بابا این موهامه
اقا یدفعه نور گوشیو گرفتم سمتش یک جیغی زدمممم
همسایمون تعریف میکرد یبار خواب بود بعد خواب ی چیز خوشمزه میدیدن حواسش نبوده بعد ی سوسک میاد نمیدونم کجاش اینم تو خواب فکر میکرده خوراکی خوشمزست اونو با دسش میگیره میزاره دهنش
واسه من تعریف کرد چندین شد
بعد نماز صبح باخواهرم خوابیدیم تخت خوابامون روب روی هم بود انگار یکی بم گف چشات باز کن خرااااب خواب بودمااااا چشامو باز کردم دیدم سوسک داره از بالش عاجیم میره ب سمت صورتش صداش زدم کفت عاجی خوابی گف هوووم گفتم ارم پاشو سوسک رو پالشت وحشتکرده بود
بعد نماز صبح باخواهرم خوابیدیم تخت خوابامون روب روی هم بود انگار یکی بم گف چشات باز کن خرااااب خواب بودمااااا چشامو باز کردم دیدم سوسک داره از بالش عاجیم میره ب سمت صورتش صداش زدم کفت عاجی خوابی گف هوووم گفتم ارم پاشو سوسک رو پالشت وحشتکرده بود