Nazbanoo
Guest
بعد تو هرگز ماه من ، یک بار هم کامل نشد
افسونگری در کار خود،ای منظر ماه وسَما ،
این دل زِ بعد دیدنت دیوانه شد،عاقل نشد
تنها به نور دیده ات روشن شود کاشانه ام
بی تو هزاران چلچراغ، روشنگر محفل نشد
گفتم تو کز راه وفا ، نامهربانی می کنی !
با جور در بندت کنم ،بارِ کجم منزل نشد
من نذر کردم جان خود،قربانی راهت کنم
آخر به زیر پای تو، این جان هم قابل نشد
من تاشکایت بردم از نامهریت! ، دیوان عشق
از بخت نا میمون من ، داروغه هم عادل نشد
من بیگناهِ راه عشق،حکمم زنا عدلی نوشت
هر درد را دادش به من، ارفاق هم قائل نشد
در بازی چرخ و فلک،تقدیر ما هم این چنین
چشمان من دریای غم ،بر چشم من ساحل نشد
#نازبانو