بچسبین به خوبِ خودتون...

  • شروع کننده موضوع فَری ماهم
  • تاریخ شروع
وضعیت
این موضوع قفل شده است

فَری ماهم

Guest
مامانم زن خیلی خوبیه
از اون خوبایی که واسه خودش یه پا خانوم خونست
از اونا که آشپزی و کدبانوییش بیسته
از اون زنایی که با حرف زدن با مرد غریبه لپشون گل میندازه و چادرشو سفت می گیره
مامانم خیلی زن خوبیه
از اون خوبا که بابام دوست داره و هی قربون صدقش میره و هی دورش می گرده
چند سال پیش یه روز داداش بزرگم اومد و گفت عاشق شده
می گفت طرف دختر خیلی خوبیه
از اوناست که تو دانشگاه جزء نمره اول هاست
از اونا که تو منطقن و میشه یه عمر زندگیو باهاشون ساخت
از اونا که حرف نمی زنن هرجا ، و هر چیزیو نمیگن
خلاصه اینکه خیلی دختر خوبیه
وقتی اینا رو تعریف می کرد داداش کوچیکم اخماش تو هم بود
وقتی ازش پرسیدم چته با حرص گفت خب آخه چه جوری میشه عاشق همچین دختری شد ؟!
یه هفته پیش واسه همین داداش کوچیکم رفتیم خواستگاری
دختری که با سینی چایی اومد داخل ، شیطنت از چشاش می ریخت
بوی عطرش کل اتاق رو گرفته بود
از اون دختر حاضرجوابا بود که اگه تو یه جمع بود صدای قهقه اش همه جا پخش میشد ! که دل داداش کوچیکه منو با همون نگاه های دلرباش برده بود
داداش کوچیکم می گفت خیلی دختر خوبیه
می دونی ...
خوبِ آدما با هم فرق میکنه !
مردم به خوب بابام میگن آپدیت نشده !
مردم به خوبِ داداش بزرگم میگن از دماغ فیل افتاده !
مردم به خوبِ داداش کوچیکم میگن قرتی !
از من می شنوین بگردین دنبال خوبِ خودتون
با خوبِ خودتون زندگی بسازین و زندگی کنین ، نه خوبِ مردم

نه داداشِ من می تونه با یه زن مثل مامانم به تفاهم برسه ، نه بابام میتونه کنار دختر موردعلاقه ی داداشم آرامش داشته باشه !
بچسبین به خوبِ خودتون ، حتی اگه از نظر بقیه خوب نباشه !





شاهد قادی
 

وضعیت
این موضوع قفل شده است
بالا