بالاخره بعداز ۳ سال و ۴ ماه...

  • شروع کننده موضوع ایلیاجووووونی
  • تاریخ شروع

ایلیاجووووونی

Guest
پی پی شو گفت ??
پسرمو میگم? یکساله پوشک نمیکنم اما برای پی پی میترسید دستشویی نمیومد چند بارم تلاش کردم اما با گریه هایی ک میکرد بی فایده بود موقع پی پی مجبور بودم پوشک کنم ?الان چند روزه بهش میگم پوشکمون تموم شده بعدا بابا میگیره
امروز صبح خودش رفت گشت تو کشو دید نیست هی دور خونه می دوعیید بچم بنده خدا ?? اخر مجبور شد پاشه بیاد دستشویی
ببخشید بی ادبیه پی پی کرده با جیغ و خنده میگه ععععهههه پاستیل مارییییییی?????
 

nili

Guest
مبارکههه ?❤️
ایشالا موفقیت های بزرگش ?
 

بسته شد

Guest
پی پی شو گفت ??
پسرمو میگم? یکساله پوشک نمیکنم اما برای پی پی میترسید دستشویی نمیومد چند بارم تلاش کردم اما با گریه هایی ک میکرد بی فایده بود موقع پی پی مجبور بودم پوشک کنم ?الان چند روزه بهش میگم پوشکمون تموم شده بعدا بابا میگیره
امروز صبح خودش رفت گشت تو کشو دید نیست هی دور خونه می دوعیید بچم بنده خدا ?? اخر مجبور شد پاشه بیاد دستشویی
ببخشید بی ادبیه پی پی کرده با جیغ و خنده میگه ععععهههه پاستیل مارییییییی?????
عیییییی جونمممممم????عزیزممممم
دلم قش رف برااااش
 

sama_owg

Guest
پی پی شو گفت ??
پسرمو میگم? یکساله پوشک نمیکنم اما برای پی پی میترسید دستشویی نمیومد چند بارم تلاش کردم اما با گریه هایی ک میکرد بی فایده بود موقع پی پی مجبور بودم پوشک کنم ?الان چند روزه بهش میگم پوشکمون تموم شده بعدا بابا میگیره
امروز صبح خودش رفت گشت تو کشو دید نیست هی دور خونه می دوعیید بچم بنده خدا ?? اخر مجبور شد پاشه بیاد دستشویی
ببخشید بی ادبیه پی پی کرده با جیغ و خنده میگه ععععهههه پاستیل مارییییییی?????
مبارکا باشه ? ?
 

بالا