بابام شهر دیگس زن گرفته

[چکاوک]

حالا با زنش میخوان بیان خونه من چند روز دارم دیوونه میشم نمیخوام زن بابام بیاد خونمون ازش خوشم نمیاد مادر خودم فقط یبار اومده بابام چند وقت پیش خونم بود ب شوخی گفتم تو بیا و داداشم زنتو نیار چند وقت بعد زنگ زد گفت نظرم عوض شده خانوادگی نمیایم کلا الان موقعیتش نیستو حرف اون روز تو پامو شل کرد به همه فامیل گفته بود حتما میاد حالا نظرشو عوض کرد الان فامیل ب من زنگ زدن ک بابات کی میاد من پرسیدم گفت بگو نمیایم با طعنه گفت البته برار ب رنمم بگم چون‌اون هنپز نمیدونه قراره نیایم من پشت تلفن ب بابام گفتم توقع نداشته باش رنتو دوست داشته باشم هنوز چهارتا جمله ام باهاش حرف نزدم

 

[چکاوک]

حالام فک کنم بابام بدش اومده نمیخواد بیان ولی من واقعا دلم نمیخواد زن بابام چند روز بیاد خونم

 

[چکاوک]

خودمم قرار نیس برم خونشون

 

[چکاوک]

ب نظر شما من ادم بدیم؟نباید درک بشم

 

[چکاوک]

من از خدا خواستم نیان

 

[مامان یاسمین]

باباتونچند سالشه؟
حست طبیعیه نگرون نباش
اگر ببینش و باهم حرف بزنید و مهربون باشند نظرتون بهم عوض میشه
الان ایشون هم شمارو دوست ندارن و شماهم ایشونو
چون همدیگرو نمیشناسید و باهم حرف نزدید
و حس بدی نسبت بهم دارید
همو ببنید نظرتون عوض میشه
کاملا طبیعی هست

 

[چکاوک]

باباتونچند سالشه؟
حست طبیعیه نگرون نباش
اگر ببینش و باهم حرف بزنید و مهربون باشند نظرتون بهم عوض میشه
الان ایشون هم شمارو دوست ندارن و شماهم ایشونو
چون همدیگرو نمیشناسید و باهم حرف نزدید
و حس بدی نسبت بهم دارید
همو ببنید نظرتون عوض میشه
کاملا طبیعی هست

من دیدمش روز اول بهم گفت مامانت بی عاطفه بوده ولتون کرده شوهرتم چهرش قشنگ نیس

 

[چکاوک]

باباتونچند سالشه؟
حست طبیعیه نگرون نباش
اگر ببینش و باهم حرف بزنید و مهربون باشند نظرتون بهم عوض میشه
الان ایشون هم شمارو دوست ندارن و شماهم ایشونو
چون همدیگرو نمیشناسید و باهم حرف نزدید
و حس بدی نسبت بهم دارید
همو ببنید نظرتون عوض میشه
کاملا طبیعی هست

هیچ وقتم ب من زنگ نمیزنه منم ب بابام زنگ میزنم میگم با اونم حرف بزنم بزور میحرفه بام

 

[چکاوک]

باباتونچند سالشه؟
حست طبیعیه نگرون نباش
اگر ببینش و باهم حرف بزنید و مهربون باشند نظرتون بهم عوض میشه
الان ایشون هم شمارو دوست ندارن و شماهم ایشونو
چون همدیگرو نمیشناسید و باهم حرف نزدید
و حس بدی نسبت بهم دارید
همو ببنید نظرتون عوض میشه
کاملا طبیعی هست

۵۰

 

[مامان یاسمین]

من دیدمش روز اول بهم گفت مامانت بی عاطفه بوده ولتون کرده شوهرتم چهرش قشنگ نیس

واااا
همینطور خودش شروع کرد به حرف زدن یا خودت نظر خواستی؟
نظر خواستی باشی که هیچ !
نظر نخواسته باشی خیلی پررو و وقیح هستند
معلومه از ازون داف پلنگای وحشی هم هستااا

 

[مامان یاسمین]

هیچ وقتم ب من زنگ نمیزنه منم ب بابام زنگ میزنم میگم با اونم حرف بزنم بزور میحرفه بام

باباتون باید شمارو تاج سر کنند تا ایشون هم احترام بزارند
با احترام
رفتار پدرتون با شما پیششون چطوری هست؟

 

[فقط برا ی سوال اومدم]

حالا با زنش میخوان بیان خونه من چند روز دارم دیوونه میشم نمیخوام زن بابام بیاد خونمون ازش خوشم نمیاد مادر خودم فقط یبار اومده بابام چند وقت پیش خونم بود ب شوخی گفتم تو بیا و داداشم زنتو نیار چند وقت بعد زنگ زد گفت نظرم عوض شده خانوادگی نمیایم کلا الان موقعیتش نیستو حرف اون روز تو پامو شل کرد به همه فامیل گفته بود حتما میاد حالا نظرشو عوض کرد الان فامیل ب من زنگ زدن ک بابات کی میاد من پرسیدم گفت بگو نمیایم با طعنه گفت البته برار ب رنمم بگم چون‌اون هنپز نمیدونه قراره نیایم من پشت تلفن ب بابام گفتم توقع نداشته باش رنتو دوست داشته باشم هنوز چهارتا جمله ام باهاش حرف نزدم

بگو خونه نیستم یا بگو رفتیم بیمارستان کار داشتیم و خلاصه ی بهونه جور کن اگه دوست نداری بیاد

 

[چکاوک]

بگو خونه نیستم یا بگو رفتیم بیمارستان کار داشتیم و خلاصه ی بهونه جور کن اگه دوست نداری بیاد

اخه جلو بابام روم نمیشه

 

[چکاوک]

باباتون باید شمارو تاج سر کنند تا ایشون هم احترام بزارند
با احترام
رفتار پدرتون با شما پیششون چطوری هست؟

خوبه اصلا زیاد برخورد نداشتیم

 

[چکاوک]

واااا
همینطور خودش شروع کرد به حرف زدن یا خودت نظر خواستی؟
نظر خواستی باشی که هیچ !
نظر نخواسته باشی خیلی پررو و وقیح هستند
معلومه از ازون داف پلنگای وحشی هم هستااا

نه یهو دراومد گفت

 

[فقط برا ی سوال اومدم]

اخه جلو بابام روم نمیشه

پس بزار بیان و یکم سیاست به خرج بده مثلا چپ چپ نگاهش نکن لبخند بزن که بعد عفریته بازی درنیاره که دخترت فلان کرد ی روزه تموم میشه میره
فقط یچیزی زن بابا چه رویی داره خونه بچه های شوهرش میره؟
پدر مادرت طلاق گرفتن؟

 

[EteI]

حالا با زنش میخوان بیان خونه من چند روز دارم دیوونه میشم نمیخوام زن بابام بیاد خونمون ازش خوشم نمیاد مادر خودم فقط یبار اومده بابام چند وقت پیش خونم بود ب شوخی گفتم تو بیا و داداشم زنتو نیار چند وقت بعد زنگ زد گفت نظرم عوض شده خانوادگی نمیایم کلا الان موقعیتش نیستو حرف اون روز تو پامو شل کرد به همه فامیل گفته بود حتما میاد حالا نظرشو عوض کرد الان فامیل ب من زنگ زدن ک بابات کی میاد من پرسیدم گفت بگو نمیایم با طعنه گفت البته برار ب رنمم بگم چون‌اون هنپز نمیدونه قراره نیایم من پشت تلفن ب بابام گفتم توقع نداشته باش رنتو دوست داشته باشم هنوز چهارتا جمله ام باهاش حرف نزدم

خوشبحالت کاش من جات بودم

 

[چکاوک]

خوشبحالت کاش من جات بودم

چرا

 

[چکاوک]

پس بزار بیان و یکم سیاست به خرج بده مثلا چپ چپ نگاهش نکن لبخند بزن که بعد عفریته بازی درنیاره که دخترت فلان کرد ی روزه تموم میشه میره
فقط یچیزی زن بابا چه رویی داره خونه بچه های شوهرش میره؟
پدر مادرت طلاق گرفتن؟

اره جدا شدن دو سه روز قراره بمونن فک کن خونمون بره حموم

 

[فقط برا ی سوال اومدم]

اره جدا شدن دو سه روز قراره بمونن فک کن خونمون بره حموم

چه پرو!!
خجالت داره