از اول اینجوری نبود و همش میگه خودت خواستی خودت اجازه دادی و گزنه مت اینطور نبودم بیا از مامانم آبجیم سوال کن

  • شروع کننده موضوع H.km
  • تاریخ شروع

H.km

Guest
با ********* سه ساله نشون شدیم مثلا اون زمان من ۱۷ سالم بود اون ۱۸ و الان اون ۲۱ سالشه و از هم دوریم طبق این سه سال گیر های شدید میداد اول مثلا میگفت چادر سرته یا ن جوراب پاته و... هنوز ک سه سال میگذره من حق ندارم جلو پسرعمه ک سه سال ا زخودم کوچیکتره با مانتو بگردم گیر میده ارایش ک اصلا حتی بگو ی ناخون بلند فالورا اینستامو چک میکنه با اینکه نمیزاشت نصب کنم الان یکساله اجازه داده و همش میگه اختیار تو کاملا دست مته تو زن منی حتی حق ندارم با پسردایی عمه حرف بزنم فقط سلام حتی فامیل پسر اجازه ندارم فالو کنم عمو دایی موردی نداره میگه چون محرمه شوهر عمه هم حق ندارم اینا برام زیاد مهم نیست باید برای اینکه بیرون نرم هرروز اگه صدبار زنگ بزنه باید قسم خدا رو بخورم نرم فقط با مادر پدر حق دارم برم تولد دوستامم باید اجازه بگیرم ک میگه نمیزارم اصلا تو سال شاید شاید ۱ بار اجازه دارم با دوستام تنها بیرون برم میگه دوست ندارم بیرون باشی چادر خیلی اجباریه آرایشم حتی لاک نباید بزنم و اینکه خودش میگه کلاس کاراته و زبان و ادامه بده کلاس راهنمایی رانندگی برو گواهینامه بگیر مثلا عکسایی ک با دوستاش میگیره برام می‌فرسته یا من براش میفرستم ولی مثلا یبار برف میومد گفتم برم حیاط بازی کنم گفت باشهه گزاشتم حتما فقط از پشت پنجره میتونی ببینی فک کروم شوخیه قسم خورد جدیه پسر داییم یبار اومد با نامزدم حرف بزنن تو ماشینمون منو نامزدم کنار هم بودیم چادرمو گفت درست کنم منم هیم حرفی نزدم بعد پسرداییم داشت میرفت ب ما گفت شماهم بیاید منم گفتم باشه تو برو میایم نامزدم گفت مگه اختیار تو دست اینه گفتم ن چ ربطی داره گفت قسم بخور منطور نداشتی حتی نمیزاره گوشی لمسی ببرم بیرون میگه گوشی دزدی زیاده و خیلی چیزای دیگه ی دوس بارم بخاطر اینکه کنار دختر داییم بود داداشش اومد اونجا نامزدم بازومو فشار میداد حتی پسرداییم کنارش بود منو دختردایبام رفتیم پیششون جلو اونا صد بار گیر داد برو تو ماشین حالا نمیدونم چرا اینجوری میگفت ب مشاوره ۱۴۸۰ زنگ زدم یکی میگه دوستت داره یکی میگه شکاکه موندم درست میشه این اقا و گفتم ک از کلاس محروم نمیکنه ولی میگه زود بعد کلاس برو خونه
 

مااماان_ساامیاار

Guest
در این که نامزدت پارانوئید داره شکی نیست اما خودتم بیمارروحی هستی
 

فریال

Guest
من روانشناسی خوندم و میگم که ایشون پارانوئید دارن و شما هم خود آزاری دارین و لذت میبرین از محدودیت هاش و میخواین خودتون قانع کنین
 

مانا،

Guest
ای خدا
بد دله متاسفانه
دوست داشتن این نیست که طرف مقابلتو تحریم کنی
باید باهم مشاور برید
 
استارتر
استارتر

H.km

Guest
دقیقاا خود آزاری دارن به عنوان کسی که درسشو خونده و ایشون تمام علائمشو دارن
آره راستش من لذت می‌بردم ک توجهش زده بعد ببخشید چرا ایشون همش میگه من ن ب خاهرم کار دارن ن مادرم مثلا مامانش و خاهرش همش بیروننا حتی خواهرش سرکار میره ولی میگه تو نباید بری فالورا مامانش یا خواهرش مختلط از غریبه آشنا ولی من حتی پسر عمم بخواد فالو کنه باید انفالو کنم
 

فریال

Guest
آره راستش من لذت می‌بردم ک توجهش زده بعد ببخشید چرا ایشون همش میگه من ن ب خاهرم کار دارن ن مادرم مثلا مامانش و خاهرش همش بیروننا حتی خواهرش سرکار میره ولی میگه تو نباید بری فالورا مامانش یا خواهرش مختلط از غریبه آشنا ولی من حتی پسر عمم بخواد فالو کنه باید انفالو کنم
به این نمیگن توجه عزیزم به این میگم محدود کردن
خیلی ها هستن فقط یکی رو محدود میکنن
اونایی که پارانوئید دارن ممکنه فقط به یک شخص کار داشته باشن دلیل بر دوست داشتنم نیست دلیل بر بیماریشونه و ذهن مریضشونه
 

مااماان_ساامیاار

Guest
چجوری ممکنه داشته باشه؟آخه پدرش اینجوری نیست و اینم بگم فقط میگه من ب زنم گیر میدم
مقام تو با عنوان زن، برده در قفسه؟
قناری تو قفسم در قفسش باز بشه فرار میکنه اما شما گویا لذت میبری حتما برو روانپزشک
 
استارتر
استارتر

H.km

Guest
به این نمیگن توجه عزیزم به این میگم محدود کردن
خیلی ها هستن فقط یکی رو محدود میکنن
اونایی که پارانوئید دارن ممکنه فقط به یک شخص کار داشته باشن دلیل بر دوست داشتنم نیست دلیل بر بیماریشونه و ذهن مریضشونه
ای وایی ی مشاوره هم بهم گفت فقط اینا ب زناشون گیرن
 

مانا،

Guest
???من خودمم بیماری دارم همش دوست داشتم گیراشو
عه
نه دیگه الان شاید برات لذت بخش باشه چون باخودت فک میکنی شدت دوسداشتنه
ولی اصلا اینجوری نیست
یعنی اعتماد نداشتن و محدود کردن نسبت به ازادیهایی که حقته
باهم حتما مشاوره برید
اینجوری دیگ عرصه زندگی برات تنگ میشه
 

بالا